حضرت بهاءالله شارع دیانت بهائی

نیایش های نازله از حضرت بهاءالله

مقام عرفان، استقامت و تبلیغ

بعد از عرفان حقّ جَلّ جلالُهُ و استقامت هیچ امری اعظم از تبلیغ نبوده و نیست. صدهزار طوبی از برای نفسیکه باین هر سه فائز، هم از کأس عرفان نوشیده و هم باستقامت کبری فائز و هم بتبلیغ امر مشغول. اگر از این مقام بقدر سمّ اِبرَة بر اهل ارض تجلّی نماید، کلّ منصعق شوند، الّا مَنْ شَاءَ اللّهُ مَقْصُودُنا و مَقْصُوْدُکُم وَ مَقْصُوْدُ الْعَالمینَ.”

(ص ٢٥٤ گنجینه حدود و احکام )
گلزار تعالیم بهائی صص ۹۷-۹۸

سم الابره: سوراخ سوزن


قوت اسم اعظم

یک کلمه بیفسرد و اُخری مشتعل نماید. قسم به آفتاب افق بیان که اگر سطری از کتاب مکنون فی‌الحقیقه ظاهر شود کلّ از عالم بگذرند و به بحر اعظم توجّه نمایند. حال وجه عالم به لا مذهبی متوجّه و تفصیل آن از قبل در لوحی از الواح از سماء مشیّت نازل، طوبی لِلفائزین. حال در این ایّام که قائد اوهام به کمال سطوت ظاهر و جنود ظنون از جمیع جهات محیط و ضعف و سستی در ارکان وجود ساری باید آن جناب به قوّت اسم اعظم عالم را مشتعل نماید. مَع جمیع آنچه ذکر شد تغییر و تبدیل و اخذ و عطا در قبضه اقتدار حقّ بوده و هست . طوبی از برای نفسی که الیوم به حکمت قیام نماید و عالم را به نار کلمه هدایت کند. هر کلمه که لِلّه گفته شود او به مثابه شجر است ، البتّه اوراق و اثمار آن در عالم ظاهر گردد.

آیات الهی، ج ۲، ص ۱۱۳


امروز روز بصر است.

طوبی از برای منصفی که در این کلمه مبارکه تفکّر نماید و به یقین مبین بداند که حقّ محیط است نه محاط، زمام ادراک عالم در قبضه قدرت اوست. نقطه می‌فرماید: “انّی اَنَا اوّلُ العابدین”. مزاح ننموده، به حقیقت تکلّم فرموده. امروز روز بصر است. طوبی از برای نفسی که به بصر حقیقی فائز شد و حضرت مقصود را در این لباس شناخت و ویَل لِلغافلین. لَعَمرُ الله اگر منصفی در این کلمه نقطه اولی که می‌فرماید: ” انّه لا یستَشارُ باشارتی و لا بما ذُکِرَ فی البیان” تفکّر نماید خود را از عالم و عالمیان فارغ و آزاد مشاهده کند.

آیات الهی، ج ۲، ص ۱۲۳


تطهیر عباد از غبار دنیا

حمد و ثنا مقصود ارض و سماء را لایق و سزاست که اراده‌اش مهیمن و مشیّتش نافذ بوده و هست. به کلمه علیا نیستِ بحت را طراز هستی بخشید و به زینت علم و دانش مزیّن فرمود. اوست مقتدری که حوادث ارض او را از اراده‌اش منع ننمود، رحمتش سبقت گرفته و عنایتش احاطه نموده. سبیلش نزد اهل بصر واضح و مشهود و دلیلش لائح و موجود. جود و بخششش آفرینش را اخذ نموده و از آلایش به آسایش حقیقی دعوت فرموده و از ارسال رسل و انزال کتب ارتفاع مقامات عبادش را خواسته تا کلّ از غبار و دخان دنیا مطهّر شده، قابل و لایق ورود در لُجّه بحر احدیّه شوند و از ناسوت انشاء به ملکوت بقا توجّه نمایند.

آیات الهی، ج ٢، ص ٩٧


ظهور نفس رحمٰن

هو المحبوب
قَد تَجَلَّی الرّحمنُ عَلی طورِ الأکوانِ و تنطقُ سدرةُ السّبحان فطوبی لِمَن سَمِعَ نغماتِها. قد هَبّت نسماتُ الرّحمن عن جهة الرّضوان و ٱهتزَّتِ النّفوس مِن اهتزازها و قَد تموجّت قُلزُمُ الحمرآء و جَرَت عَلَیهِ سفینةُ الکبریآء و ٱستقَرَّت علیها أهلُ البهآء فَبُشریٰ لِمَن یُلحِقُ أصحابَها. قُل قد أشرَقَت عن افُقِ القمیصِ شمسُ التّقدیس و یطوفُنَّ فی حولِها شموسٌ مُشرقات. أن یا ملأ القدس، فَاستُنوِروا بإشراقِها. قد ظَهَرَت نفسُ الرّحمن عَلی عرشِ اسمهِ السّبحان تلکَ نفسُ المنّان قدِ ٱرتَفَعَت مِن لحناتِها أن یا نسیمَ الصّبا إذهَب بقمیصِ البهاء إلی شطرِ البقا لعلّ أهلُ العما یجدُنَّ مِن أریاحها قد ظهرَت جنودُ القضا بسیوفِ البغضا تلک حنجرُ البهاء مقطوعة بأسیافِها. أنُ ٱدخُلْ یا عبدُ تحتَ لحاظِ ربِّکَ تالله بِهِ فُتحَت أبوابُ جنّة الرّحمنِ الّتی ما فتحت فی أزل الأزال و خَلَقَ اللهُ بظلّ ورقةٍ مِن أشجارها کُلّ الجنان و ما قُدِّرَ مِن آلائِها قد أمطَرَت ُسحابُ البلا دمَ الحمرآء تلک قمیصُ البهآء قد احمرّ مِن رشحاتِها. (مجموعه آثار قلم اعلی، شماره 27، ص483)

[مضمون: خداوند رحمن بر طور وجود تجلّی کرد و سدرۀ الهی به سخن آمد خوشا به حال کسی که نغمات او را بشنید. نسیم‌های رحمان از جهت رضوان وزیدن گرفت و از اهتزاز آن مردمان به اهتزاز آمدند. دریای سرخ (قضای الهی) به موج آمد و کشتی کبریایی بر آن جاری شد و اهل بهاء بر آن استقرار یافتند. مژده باد کسانی را که به اصحاب این کشتی پیوستند. بگو خورشید تقدیس از افق قمیص سبحانی طلوع کرد و جمیع خورشیدهای تابان و درخشان حول او طائف شدند. ای مقدّسان، از اشراقش کسب نور کنید. بگو خود خداوند رحمن ظاهر شد و بر عرش اسم سبحانش جالس گشت. همان نفس منّان است که از لحن کلامش بلند شد که ای نسیم صبا پیراهن بهاء را به سوی عالم بقا ببر که شاید اهل عالم عما از اریاح آن دریابند که جنود قضا با شمشیرهای کینه ظاهر شدند. هان، اینک گلوی بهاء را ببین که به شمشیرهای آنها بریده شده است. ای بنده، تحت توجّه پروردگارت وارد شو. قسم به خداوند که درهای بهشت خدایی که از ازل باز نشده بود اینک گشوده شده است و خداوند در زیر هر برگی از درختانش تمامی بهشت را و آنچه که از نعمت‌های آنها است آفریده است. از ابر بلا خون سرخ‌فام باریدن گرفت؛ هان اینک پیراهن بها را ببین که از قطرات آن به رنگ سرخ در آمده است.]


نهی از فخرفروشی

حضرت بهاءالله در کلمات مکنونه می‌فرمایند، “لاتفتخر علی المسکین بافتخار نفسک.” و در سورةالبیان می‌فرمایند، “إن وجدتم من ذلیل لاتستکبروا علیه …إن رأیتم مِن فقیر ذی متربةٍ لاتفرّوا عنه … فیا طوبی لعالِمٍ لن‌یفتخرَ علی دونه بعلمه و یا حبّذا لمُحسنٍ لن‌یستهزء بِمن عَصی…” (آثار قلم اعلی، ج4، ص114-115)
[مضمون: اگر ذلیلی را دیدید به او استکبار نورزید … اگر فقیر محتاجی را دیدید از او فرار نکنید … خوشا به حال دانشمندی که به علمش به غیر خود فخر نفروشد و خوشا به حال نیکوکاری که بدکار و سرکش را ریشخند ننماید.]

در قرآن کریم (سورۀ لقمان، آیۀ 18) نازل، “إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ” (خداوند دوست ندارد کسی را که به خود مغرور است و به دیگران با نظر تحقیر می‌نگرد.)


انديشه(https://t.me/Andishebahai)