حضرت بهاءالله شارع دیانت بهائی

گزیده‌ای از بیانات حضرت بهاءالله

حضرت بهاءاللّه در دوران حیاتشان معادل بیش از 100 اثر نازل نمودند که شامل اصول و تعالیم اخلاقی و اجتماعی، دعا، احکام و متون عرفانی است. این آثار شالودۀ دیانت بهائی و چارچوبی برای ایجاد تمدن جهانی فراهم می‌سازند. در ادامه گزیده‌ای مختصر از آثار حضرت بهاءالله ارائه می‌گردد. کتابخانۀ بهائی متن کامل تعدادی از آثار حضرت بهاءالله را در اختیار خوانندگان قرار می‌دهد.

مقصود از کتاب‌های آسمانی و آيات الهی آنکه مردمان به راستی و دانائی تربيت شوند که سبب راحت خود و بندگان شوند. هر امری که قلب را راحت نمايد و بر بزرگی انسان بيافزايد و ناس را راضی دارد مقبول خواهد بود. مقام انسان بلند است اگر به انسانيت مزين و الا پست‌تر از جميع مخلوق مشاهده مي‌شود.

از الواح گردآوری شده در مجموعۀ دریای دانش


رگِ جهان در دست پزشک دانا است، درد را می‌بيند و به دانائی درمان مي‌کند. هر روز را رازی است و هر سر را آوازی. درد امروز را درمانی و فردا را درمان ديگر. امروز را نگران باشيد و سخن از امروز رانيد. ديده مي‌شود گيتی را دردهای بي‌کران فرا گرفته و او را بر بستر ناکامی انداخته. مردماني که از بادۀ خود‌بينی سرمست شده‌اند پزشک دانا را از او بازداشته‌اند. اين است که خود و همۀ مردمان را گرفتارنموده‌اند. نه درد مي‌دانند، نه درمان مي‌شناسند. راست را کژ انگاشته‌اند و دوست را دشمن شمرده‌اند. بشنويد آواز اين زندانی را. بايستيد و بگوئيد، شايد آنان که در خوابند بيدار شوند.

از الواح گردآوری شده در مجموعۀ دریای دانش


پيمبران چون پزشکانند که به پرورش گيتی و کسان آن پرداخته‌اند، تا به درمان يگانگی، بيماری بيگانگی را چاره نمايند. در کردار و رفتار پزشک جای گفتار نه، زيرا که او بر چگونگی کالبد و بيماري‌های آن آگاه است و هرگز مرغ بينش مردمان زمين، به فراز آسمان دانش او نرسد. پس اگر رفتار امروز پزشک را با گذشته يکسان نبينند جای گفتار نه. چه که هر روز بيمار را روش جداگانه سزاوار و همچنين پيمبران يزدان هرگاه که جهان را به خورشيد تابان دانش درخشان نمودند به هر چه سزاوار آن روز بود مردم را به سوی خداوند يکتا خواندند…


ای بندگان! از خواهش‌های خود بگذرید و آنچه من خواسته‌ام آن را بخواهید. راه بی راهنما نروید و گفتار هر راهنما را نپذیرید. بسیاری از راهنمایان گمراهانند و راه راست را نیافته‌اند. راهنما کسی است که از بند روزگار، آزاد است و هیچ چیز او را از گفتار راست باز ندارد.

از الواح گردآوری شده در مجموعۀ دریای دانش


علم به منزلۀ جناح است از برای وجود و مِرقات است از برای صعود. تحصیلش بر کل لازم و لکن علومی که اهل ارض از آن منتفع شوند، نه علومی که به حرف ابتدا شود و به حرف منتهی گردد. صاحبان علوم و صنائع را حق عظیم است بر اهل عالم . فی الحقیقه کنزِ حقیقی از برای انسان، علم اوست و اوست علت عزت و نعمت و فرح و نشاط و بهجت و انبساط….

لوح اشراقات از مجموعه الواح بعد از کتاب اقدس


از برای اُمرا هیچ طرازی و هیچ ثوبی و هیچ علامتی بهتر از عدل نبوده و نیست. طوبی از برای امیری که عالم را به انوار عدل مُنَور نمود و مابین احزاب به انصاف حکم فرمود. امیری که موفق شد به عدل، او از عباد مقربین در کتاب مُبین از قلم اعلی مسطور و مذکور، مقامش عِندَالله اعظم و شأنش اعلی و ابهی.

از الواح گردآوری شده در مجموعۀ آیات الهی جلد2


باید در جمیع احوال با فرح و نشاط و انبساط باشی و ظهور این مقام محال بوده و هست مگر به ذیلِ توکلِ کامل، تَوسُل نمائی. این است شفای امم و فی الحقیقه دریاق اعظم است از برای انواع و اقسام هُموم و غُموم و کدورات. و توکل حاصل نشود مگر به ایقان. مقام ایقان را اثرهاست و ثمرها.

از الواح گردآوری شده در مجموعۀ آیات الهی جلد1


به ذکراللّه مأنوس شو و از دونش غافل. چه که ذکرش، انيسی است بی‌نفاق و مونسی است با کمال وِفاق؛ ميهمانی است بی‌خيانت و همدمي است بی‌ضُرّ و جنايت؛ مُجالسی است امين و مُصاحبی است با ثبات و تمکين؛ رفيقی است باوفا به شأني که هر کجا روی با تو آيد و هرگز از تو نگسلد،غم را به سرور تبديل نمايد و زنگ غفلت بزدايد.

از الواح گردآوری شده در مجموعۀ آیات الهی جلد1


دوست يکتا می‌فرمايد: راهِ آزادی باز شده بشتابيد و چشمۀ دانائی جوشيده از او بياشاميد. بگو ای دوستان، سراپردۀ يگانگی بلند شد، به چشم بيگانگان يکديگر را نبينيد. همه بارِ يک داريد و برگ يک شاخسار. به راستی می‌گويم هر آنچه از نادانی بکاهد و بر دانائی بيافزايد، پسنديدۀ آفريننده بوده و هست. بگو ای مردمان در سايۀ داد و راستی راه رويد و در سراپردۀ يکتائی درآئيد.

از الواح گردآوری شده در مجموعۀ آیات الهی جلد1


ای اهل بها، با جمیع اهل عالم به روح و ریحان معاشرت نمائید. اگر نزد شما کلمه و یا جوهری است که دون شما از آن محروم، به لسان محبت و شفقت القاء نمائید و بنمائید، اگر قبول شد و اثر نمود، مقصد حاصل و الّا او را به او گذارید و دربارۀ او دعا نمائید نه جفا.


اصحاب صفا و وفا بايد با جميع اهل عالم به روح و ريحان معاشرت نمايند، چه که معاشرت، سبب اتحاد و اتفاق بوده و هست و اتحاد و اتفاق سبب نظم عالم و حيات امم است. طوبی از برای نفوسی که به حبل شفقت و رأفت متمسکند و از ضغينه و بغضاء فارغ و آزاد. اين مظلوم اهل عالم را وصيت می‌نمايد به بردباری و نيکوکاری. اين دو، دو سِراج‌اند از برای ظلمت عالم و دو معلم‌اند از برای دانائی امم.

لوح طرازات از مجموعۀ الواح بعد از کتاب اقدس


يا حزب‌اللّه، به خود مشغول نباشيد. در فکر اصلاح عالم و تهذيب امم باشيد. اصلاح عالم از اعمال طيبۀ طاهره و اخلاق راضيۀ مرضيه بوده. ناصر امر، اعمال است و مُعينش اخلاق. يا اهل بهاء، به تقوی تمسک نمائيد.


دين‌اللّه و مذهب‌اللّه، محض اتحاد و اتفاقِ اهل عالَم از سماء مشيت مالکِ قِدَم نازل گشته و ظاهر شده، آن را علت اختلاف و نفاق مکنيد.

لوح اشراقات از مجموعه الواح بعد از کتاب اقدس


به راستی می‌گويم، لسان از برای ذکرِ خير است. او را به گفتار زشت ميالائيد.

کتاب عهدی


هر امری که قلب را راحت نمايد و بر بزرگی انسان بيفزايد و ناس را راضی دارد مقبول خواهد بود. مقام انسان بلند است اگر به انسانيت مُزين، و الّا پست‌تر از جميع مخلوق مشاهده می‌شود.


لابد بر این است، مجمع بزرگی در ارض برپا شود و ملوک و سلاطین در آن مجمع مُفاوضه در صلح اکبر نمایند و آن این است که دُوَلِ عظیمه برای آسایش عالم به صلح محکم متشبّث شوند و اگر مَلِکی بر مَلِکی برخیزد، جمیع متفقاً بر منع قیام نمایند. در این صورت عالم محتاج مهمات حربیه و صفوف عسگریه نبوده و نیست الّا علی قدرٍ یحفظون به ممالکهم و بلدانهم (مگر به اندازه ای که کشورها و شهرهایشان را محافظت و پاسبانی نمایند.). این است سبب آسایش دولت و رعیت و مملکت.

لوح مقصود از مجموعه الواح بعد از کتاب اقدس


سبب حزن مشوید تا چه رسد به فساد و نزاع. امید هست در ظلّ سدرۀ عنایت الهی تربیت شوید و بِما اَرادهُ الله عامل گردید. همه اوراق یک شجرید و قطره‌های یک بحر.

لوح بشارات از مجموعه الواح بعد از کتاب اقدس


.ای برادر من، تا به مصر عشق در نیائی، به یوسف جمال دوست واصل نشوی و تا چون یعقوب از چشم ظاهری نگذری، چشم باطن نگشائی و تا به نار عشق نیفروزی، به یار شوق نیامیزی و عاشق را از هیچ چیز پروا نیست و از هیچ ضُرّی ضرر نه. از نار، سردش بینی و از دریا خشکش یابی…عشق هستی قبول نکند و زندگی نخواهد، حیات در ممات بیند و عزّت از ذلّت جوید.

هفت وادی