تجلّی اوّل که از آفتاب حقیقت اشراق نمود معرفت حق جلّ جلاله بوده و معرفت سلطان قِدَم حاصل نشود، مگر به معرفت اسم اعظم. اوست مکلّم طور که بر عرش ظهور ساکن و مستویست و اوست غیب مکنون و سرّ مخزون. کتب قبل و بعد الهی به ذکرش مزین و به ثنایش ناطق بِهِ نصب عَلَم العلم فی العالم و ارتفعت رایة التّوحید بین الامم.
لقاء اللّه حاصل نشود مگر به لقاء او. به او ظاهر شد آنچه که ازل الآزال مستور و پنهان بوده انّه ظَهَرَ بالحقّ و نَطَقَ بکَلمةٍ اِنصَعقَ بِها مَن فی السّموات و الارض اِلّا مَن شآءَ اللّه. ایمان باللّه و عرفان او تمام نشود مگر به تصدیق آنچه از او ظاهر شده و همچنین عمل به آنچه امر فرموده و در کتاب از قلم اعلی نازل گشته.
منغمسین بحر بیان باید در کلّ حین به اوامر و نواهی الهی ناظر باشند اوامرش حِصنِ اعظمست از برای حفظ عالم و صیانت اُمم. نوراً لِمَن اَقَرّ و اَعترف و ناراً لِمَن اَدبر و اَنکر.
تجلّی دوّم استقامت بر امراللّه و حبّه جلّ جلاله بوده و آن حاصل نشود مگر به معرفت کامل و معرفت کامل حاصل نشود مگر به اقرار به کلمه بارکَهُ یفعَلُ ما یشآء. هر نفسی به این کلمه علیا تمسّک نمود و از کوثر بیان مودع در آن آشامید او خود را مستقیم مشاهده نماید به شأنی که کتب عالم او را از اُمّ الکتاب منع نکند. حَبّذا هذا المَقام الاَعلی و الرّتبة العُلیا و الغایة القُصوی.
یا علی قبل اکبر، در پستی مقام مُعرضین تفکّر نما. کل به کلمۀ انّهُ هُوَ مَحمودٌ فی فِعلِهِ وَ مُطاعٌ فی اَمرِهِ ناطقند، مع ذلک اگر به قدر سمّ ابره مخالف نفس و هوی ظاهر شود، اعراض نمایند. بگو بر مقتضیاتِ حکمتِ بالغۀ الهیه، احدی آگاه نه. اِنّه لَو یَحکَمُ عَلَی الاَرضِ حُکم السّمآء لَیسَ لِاَحَدِ اَن یَعتَرضُ عَلیهِ. هذا ما شَهِدَ بِهِ نُقطَةُ البَیان فیما اَنزَلَهُ بالحَقِّ مِن لَدَی اللّهِِ فالِقُ الاَصباح.
تجلّی سوّم علوم و فنون و صنائع است. علم به منزلۀ جناح است از برای وجود و مِرقات است از برای صعود. تحصیلش بر کل لازم و لکن علومی که اهل ارض از آن منتفع شوند، نه علومی که به حرف ابتدا شود و به حرف منتهی گردد. صاحبان علوم و صنائع را حقّ عظیم است بر اهل عالم . یَشهَدُ بِذلکَ اُمّ البَیان فی المَآب نعیماً لِلسّامِعین.
فی الحقیقه کنزِ حقیقی از برای انسان، علم اوست و اوست علّت عزّت و نعمت و فرح و نشاط و بهجت و انبساط. کذلک نَطَقَ لِسانُ العَظمَةِ فی هذا السِّجنِ العظیم.
تجلّی چهارم در ذکر اُلوهیّت و رُبوبیّت و امثال آنست. اگر صاحب بصر در سدره مبارکۀ ظاهره و اثمارش نظر نماید، انّها تغنیه عن دونها و یعترف بما نطق به مُکلّم الطّور عَلی عَرش الظّهور. یا علی قبل اکبر ذکّر النّاس بآیات ربّک و عرّفهم صراطه المستقیم و نبأه العظیم.
بگو ای عباد اگر از اهل عدل و انصافید، تصدیق می نمائید آنچه را که از قلم اعلی جاری شده. اگر اهل بیانید، بیان پارسی شما را راه نماید و کفایت کند و اگر اهل فُرقانید، در تجلّی و ندای سدره از برای ابن عمران تفکّر نمائید.
سبحان اللّه گمان آنکه عرفان در ظهور حق کامل و بالغ شده و به غایت قصوی رسیده! حال معلوم می شود عرفان نزد معرضین تنزّل نموده و نابالغ مانده.
یا علی آنچه از شجر پذیرفتند از دره وجود نمی پذیرند. بگو ای اهل بیان از روی نفس و هوی تکلّم منمائید. اکثر احزاب عالم مقرّند به کلمه مبارکه که از شجر ظاهر شد. لعمر اللّه اگر ذکر مبشّر نبود هرگز این مظلوم به آنچه سبب اضطراب و هلاکت جهّال است ،تکلّم نمی نمود.
در اوّل بیان در ذکر ذکرِ من یظهره اللّه جلّ ظهوره می فرماید: “الّذی ینطق فی کلّ شأن انّنی انا اللّه لا اله الّا انا ربّ کل شئ و انّ ما دونی خلقی. ان یا خلقی ایای فاعبدون.” و همچنین در مقام دیگر عند ذکر من یظهر می فرماید: “انّنی انا اوّل العابدین.” حال باید در عابد و معبود تفکّر نمود شاید عباد ارض به قطره از بحر عرفان فائز گردند و مقام ظهور را ادراک نمایند. انّه ظهر و نطق بالحقّ طوبی لمن اقرّ و اعترف و ویل لکلّ منکر بعید.
یا ملأ الارض اسمعوا نداء السّدرة الّتی احاط علی العالم ظلّها و لا تکونوا من جبابرة الارض الّذین انکروا ظهور اللّه و سلطانه و کفروا بنعمته الا انّهم من الصّاغرین فی کتاب اللّه ربّ العالمین. البهآء المشرق من افق سمآء عنایتی علیک و علی من معک و یسمع قولک فی امر اللّه العزیز الحمید.
ماخذ: کتاب اشراقات و چند لوح دیگر از حضرت بهاءالله، صص 201- 205