اصول اعتقادی دیانت بهائی

اعتقادبه روح و عالم بعد

روح فارغ از زمان و مکان و از عالم مادی برتر است لذا روح در عالم ملکوت باقی و پاینده است و مرگ و پیری در آن عالم معنی ندارد حتی برای نفوس غیر مومن که به ثمره حیات در این عالم فائز نشده اند.

حال ممکن است این تصور پیش آید که در این صورت چه فرقی است بین کسانی که در این عالم به نیکی زندگی کردند و کسانی که مصدر شرارت و بدی بوده اند،
” جمیع حقایق وارواح باقی است حتی ارواح غیر مومنین و نفوس ناقصه اما نسبت به ارواح مقدسین و نفوس قدسیه حکم و شانی ندارند مثل اینکه چوب وجود دارد اما نسبت به وجود انسان حکم وجود ندارد.”
روح مقدس از زمان است، روح در عالم ملکوت همانطور که به گذشته اشراف دارد میتواند از آینده نیز خبر داشته باشد. جایی که زمان معنا نداشته باشد گذشته و آینده نیز بی مفهوم است. چنانکه در علم الهی وقوف به گذشته و حال و آینده هرسه یکسان است.
آنچه باعث سرور و شادمانی زائد الوصف در عالم بعد است لقای الهی و فوز به دیدار است. طبق تعالیم بهایی و کتب مقدسه قبل، خداوند غیب منیع لایدرک است و هرگز دیده نمیشود پس منظور از لقای در عالم ملکوت، دیدار مظاهر ظهور اوست که اعلی خلق او هستند و صفات و کمالات الهی در ایشان ظاهر است، این است که لقای آنها عین لقاالله است.
در عالم بعد به تناسب میزان عشق و عرفانمان به مظهر ظهور او و عمل به تعالیمش مورد محاسبه قرار میگیریم. هر چه در اعمال و رفتار خالص تر باشیم روحمان قویتر و شادتر خواهد بود. هرکس فقط بسته به اعمال و نیات خوبی که داشته محاسبه میشود،هیچ شری در آن عالم وجود ندارد و روح با صفات الهی و روحانی از این عالم قطع تعلق میکند. شر امری عدمی است و به آن عالم راه ندارد. مثلا دشمنی و کینه نداشن عشق و محبت است آنچه در عالم بعد در پیشگاه الهی مقبول است میزان عشق و محبتی است که به خدا و مظهر امر او بندگانش داشته ایم.
در تصور بعضی نفوس تنها اگر کسی هم دین آنها باشد به بهشت میرود و بقیه احزاب و پیروان سایر ادیان جایگاهشان در جهنم است اما به اعتقاد بهایی انسان خوب بودن چنان ارزشی دارد که میتواند باعث غفران متصاعد شود و دعای منسوبین در حق چنین نفوسی که از موهبت ایمان بی بهره بوده اند موثر و مقبول است.
“در این دور رحمانی تضرع و زاری و شفاعت به درگاه احدیت از برای جمیع نوع انسانی جایز و مثمر ثمر…”

در کتب مقدسه صحبت از ملائکه یا فرشتگانی شده که جز به اراده الهی حرکت نمیکنند. به فرموده حضرت عبداالبها؛ملائکه به یک معنی در مقام خلق به کسانی اطلاق میشود که از شهوات مقدس هستند و این اسم از باطن آنها و حقیقتشان حکایت میکند.
نفوسی که در این عالم همدیگر را میشناسند در آن عالم هم میتوانند یکدیگر را ملاقات کنند.”مطمئن باشید که در عوالم الهی احبای الهی که عشاق روحانی یکدیگرند همدیگر را خواهند شناخت و طالب موانست روحانی با یکدیگر خواهند بود. همچنین عشقی که هر نفسی به دیگری دارد هیچوقت در عوالم ملکوت فراموش نخواهد شد.”
پس از صعود ازین عالم همچنان ارواح متوجه حال منسوبین خود هستند به همین دلیل در آثار بهایی تاکید شده در سوگ عزیزان جزع و فزع نکنیم زیرا باعث اندوه و ناراحتی ایشان میشود. آنها از سرور و خوشحالی و قوت روحانی ما خوشحال میشوند و نیاز به دعای ما برای ترقی روح خود دارند.
روح در عالم ملکوت به این جهان اشراف دارد اما ما نمیتوانیم به وجودش پی ببریم مثل جنین که از این عالم خبر ندارد.
” در جهان دیگر حقیقت انسانیه صورت جسمانی ندارد بلکه صورت ملکوتی دارد که از عنصر عالم ملکوت است. نفوسی که منزه و مقدسندچون قالب عنصری متلاشی شود و به جهان الهی شتابند و آن جهان در این جهان است ولی اهل این جهان از آن بی خبر مانند جماد و نبات که از جهان حیوانی و جهان انسانی بی خبرند.”


کانال تلگرام آموزه های دیانت بهائی
@ayine_bahai01