شعر ، ادب ، هنر در دیانت بهائی

جایگاه شعر در جامعه بهائی

نگارنده: فرهمند مقبلین

قبل از هر چیز باید متذکّر بود که مراد از لفظ شعر تنها کلام موزون و منظوم نیست بلکه در حقیقت این روح و صفای شعر است که در دلها می نشیند، اثر میگذارد و سرانجام ثمر ببار میآورد. برای هر یک از ما بسیار اتّفاق افتاده است که شعری یا بیتی از شاعری گمنام شنیده و یا خوانده ایم که زبان حال ما بوده و چنان مجذوب آن گشته ایم که در خاطرمان مانده، با یادآوری آن احساس شادی و رضایت نموده ایم. آری شعر ناب و والا حالتی از الهام و آفرینش داشته، از هنرهای راستین محسوب و در حیات روحانی و حتّی جسمانی انسانها، اثرات شگرف و پایداری داشته و دارد.

یک بررسی اجمالی در کتب آسمانی و تاریخ ادبیّات ادیان، به وضوح روشن می سازد که نقش شعر و کلام شیوا در اساطیر مذهبی و تعالیم روحانی قاطبه ادیان و مکاتب دینی انکار ناپذیر است و میتوان آنرا کلام و پیام روح نامید.

بیان عواطف و احساسات رقیق و لطیف در کسوت شعر زیبا، البتّه کار هر فکر و اندیشه ای نیست و باید آنرا موهبتی الهی و پدیده ای ملکوتی دانست که آفریدگار بزرگ و توانا به معدودی از بندگان عطا می فرماید. بنا به مضمون فرموده جمال قدم جلّ اسمه الاعظم انسان به مثابه معدن احجار کریمه است که به تربیت جواهر آنها تدریجاً به عرصه شهود خواهد آمد. بدون تردید طبع روان و نازکی خیال نیز از همین مقوله است که باید با کوشش و مهارت شکوفا و درخشان گردد و جاذب و فاتح قلوب شود.

برای مطالعه بهتر و بررسی جامع تر از “جایگاه و نقش شعر و شاعری در آئین و اجتماع بهائی” توجّه به مطالب ذیل ضروری به نظر می رسد:

۱- جمال قدم و اسم اعظم، شارع و مؤسّس دیانت بهائی از آغاز به صور مختلفه شعر احاطه کامل داشته، ابیاتی موزون و نوشته هائی پر بها از قبیل: قصیده رشح عمّا، قصیده عزّ ورقائیه، مثنوی مبارک و غیره انشاء و تحریر فرموده اند. به علاوه در پاره ای از آثار مبارکه مانند: رساله هفت وادی و نظائر آن، به مناسبت از اشعار سخنورانی چون: مولوی، شیخ عطّار، شیخ بهائی، میر فندرسکی، حافظ، سعدی و دیگران شاهد مثال آورده اند که گویای توجّه مظهر الهی به شعر پر محتوا از یک سو و مقام و ارزش آن در نظر مبارک از سوی دیگر است.

۲- به طوریکه از یادداشتهای جناب بدیع بشروئی استنباط میشود، شعر و کلام موزون و آهنگین در محضر حضرت مولی الوری جائی مخصوص داشته و چاشنی برنامه هر محفل و مجلس بوده است. حضرتشان بنا به گفته نبیل زرندی، در موارد مختلف اشعار لطیف و پر مغز شعرای بنام از جمله حافظ را زمزمه و آنها را مناسب حال و مقال دانسته اند. مانند غزل معروف لسان الغیب که با این بیت آغاز میشود:

“گر چه ما بندگان پادشهیــــــم     پادشاهان مُلک صبحگهیم”

بنا به نوشته نبیل، در سفر سرگونی جمال قدم، هنگامی که سرکار آقا را پیاده همراهی می فرمودند، با خواندن غزل مزبور خاطر نشان می سازند که این شعر را حافظ علیه الرحمه به الهام ربّانی برای چنین روز و چنین موقعیّتی سروده و خود نیز از آن بی خبر بوده است:

به علاوه، طبق پژوهش جناب مهندس بهروز جبّاری، بخشی از آثار و نوشته های حضرت عبدالبهاء گو اینکه به صورت شعر تدوین و تحریر نگردیده، امّا لطافت کلمات، زیبائی صور خیال و حتّی آهنگ کلام چون شعری لطیف و آهنگین خواننده را مجذوب و مسحور می سازد.

۳- از آغاز ظهور و پیدایش امر بابی و آئین بهائی، شعر و کلام موزون همواره جایگاه والائی در شرع جدید داشته و سخنورانی بزرگ و نام آور چون: طاهره(قرة العین)، نعیم اصفهانی، عندلیب لاهیجانی، دکتر مصباح، ناطق و … با سرودن ابیات و اشعاری بسیار متین و منسجم، نام خود را در تاریخ این دیانت مخلّد و جاودانه ساخته اند که شرح احوال و نمونه آثار جمعی از آنان در تذکره شعرای قرن اوّل بهائی نوشته جناب ذکائی بیضائی درج گردیده است. در میان این شاعران نام چند شاعره نیز به چشم میخورد.

۴- در میان خیل شهیدان بهائی نیز به جانهای پاک و ارواح تابناکی برمیخوریم که منویّات قلبی و عشق پر شور خود به معشوق جاودانی را به بهترین وجه در اشعار خود منعکس نموده اند. برای مثال میتوان جناب علی محمّد ورقای شهید از شعرای متقدّم و جناب مهدی اوجی از سرایندگان متأخّر را نام برد. در شرح شهادت بعضی از جانباختگان جاوید می خوانیم که در لحظه های حسّاس و قهرمانی قبل از شهادت اشعاری را مناسب حال و به آواز بلند خوانده اند از جمله: سلیمان خان که با بدن شمع آجین، رقص کنان می خواند:

“آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد    کاش می آمد و از دور تماشا میکرد”

و دلداده ای دیگر که چنین ترنّم می نمود:

“ای خوش آن عاشق سرمست که در پای نگار    ســــرو دستـــار نداند که کدام انــــــدازد”

۵- صرف نظر از سخنوران یاد شده بالا، تنی چند از مؤمنین اولیّه که از دانش ادبی ظاهراً بهره چندانی نداشتند با تمام وجودشان از صاحب امر رجا و تمنّا نمودند که با اکرام و الهامی از سوی خود آنان را مدد و مساعدت فرماید تا منویّات و عواطف روحانی و عاشقانه خویش را به زبان شعر بیان و عرضه نمایند. از آن جمله استاد محمّدعلی سلمانی است که با عدم بضاعت ادبی به تأییدی از سوی اسم اعظم به سرودن غزلیّاتی شیوا و منسجم که طیّبات سعدی افصح المتکلّمین را به خاطر می آورد توفیق یافت و “طلعت ابهی” را به شیوا ترین صورت توصیف نمود. نفس نفیس دیگر نبیل زرندی مورّخ شهیر تاریخ صدر امر است که در جوانی به پیشه چوپانی اشتغال داشت و سرانجام با اکرامی از سوی ربّ الانام به سرودن ابیات و قصائدی رسا و پر محتوا در پرتو عشق به معشوق حقیقی موفّق گردید.

۶- پاره ای از شعرا و ادبای بهائی خدمات ارزنده ای به عالم شعر و ادب نموده اند. از جمله دکتر نیّر سینا که در سرودن ترانه ها و تصانیف خاطره انگیز نقشی سازنده و خلاّق داشته و یا غلامرضا روحانی که در شعر طنز آمیز و مطایبه از مشاهیر هنرمندان ایران محسوب می گردد.

۷- باید دانست، همانطور که در پیش اشاره شد، شعر والا و کلام موزون و زیبا از “الهام” مایه و سرچشمه می گیرد. بنا به گفته شاعر:

“پیش و پسی بست صف کبریا    پس شعــــرا آمد و پیش انبیا”

و در نظر اهل ادیان، الهام ربّانی که هدیه ای است آسمانی، ارج و مقام خاصّی داشته، از عقل و درک انسانی برتر و فراتر نهاده میشود.

۸- نگاهی به مطبوعات و مجلاّت ادبی بهائی نشان میدهد که دست اندر کاران و مسئولین مربوطه همواره شعر خوب و هنرمندانه را ولو از شاعران غیر بهائی ارج نهاده و تجلیل می نمایند. از آن جمله است اشعار پر احساس و انسان دوستانه شاعر محبوب و فقید فریدون مشیری که محبّت و دوستی، صلح و آشتی و صداقت و ایثار را در همه حال ترویج و تجویز می نماید و همگان را مجذوب صفا و صمیمیّت خود می سازد. آری شعر بی ریا و لطیف می تواند پیوندی پایدار میان دلهای حسّاس و مشتاق بوجود بیاورد و این همان چیزی است که بهائیان با تمام همّتشان طالب و جویای آنند.

۹-در انجمن ها و گرد همائی های بهائی از قبیل: انجمن ادب و هنر لندگ و انجمن دوستداران فرهنگ ایرانی در شیکاگو، شعر و شاعری همواره مورد نظر بوده، در برنامه ها جای ممتازی دارد و دوستان با ذوق و صاحبدل، برگزیده ترین اشعار و شاهکارهای کمتر شنیده شدۀ ادبی را تقدیم حضّار می کنند.

۱۰- گر چه در نسلهای جوان شاعرانی به قدرت و احاطه سخنوران اولیّه این امر تا کنون به منصه ظهور نرسیده اند، امّا باید گفت که خوشبختانه در حال حاضر سخنورانی چند با طبایع سرشار و خلاّق در عرصه شعر و ادب به طبع آزمائی و آفرینش آثار جدید مشغولند و امید میرود که در مستقبل ایّام به خلق شاهکارهائی نوین و راستین توفیق یابند.

۱۱-همانگونه که در ابتدا بیان گردید در تعریف شعر علاوه بر کلام لطیف و وزن و قافیه، دو عنصر عاطفه و خیال و تخیّل، نقش اصلی و اساسی دارند، چرا که وجود انسان بالطبع با دنیای اسرار آمیز عواطف و احساسات سر و کار و ارتباط دائم داشته و دارد از این رو جای شگفتی نیست که بخشی از کتاب عهد عتیق همان غزلیّات عاشقانه، پر احساس و لطیف سلیمان و یا سهمی از قرآن مجید شعر گونه، دارای موسیقی کلام و در عین حال از شدّت و قوّت عواطف انسانی آکنده و سرشار باشد.

نگارنده که از آغاز نوجوانی شیفته و مفتون شعر ناب و شور انگیز بوده و هنوز با شنیدن و یا خواندن اشعار و نغمات پر احساس از خود بیخود میشود، به آینده درخشان شعر و ادب فارسی در پرتو ظهور و تابش شمس حقیقت و حلول بهار پایدار روحانی ایمان و ایقان واثق دارد.

دَرْ این بهار از بن هر خار گل دمد    زیرا نسیم بارورش لاله پرور است

بر صاحبان طبایع لطیف و آفریننده است که با خوض و غور در بحر بیکرانِ آثارِ قلم اعلی و کلماتِ آسمانی سایر ِطلعات مقدّسه لئالیِ گرانبهایِ ادب و فرهنگ را یافته و با الهام از معانی مستوره در آنها آثار و اشعاری بدیع و جاودانه به عالم انسانی تقدیم نمایند. آفرینشی چنان والا و هوش ربا که درخشش آثار سخنوران پیشین را تحت الشّعاع قرار داده، از تابش باز دارد.

شاعر بهائی که فیض شناسائی مظهر کلّی الهی در این جهان نصیبش گردیده و در پرتو تعالیم جانپرورش، خلقی خوش یافته، دوستدار همه انسانها گردیده و اسرار خلقت را درک نموده است، برای ستایش معشوق جاودانی و محبوب حقیقی البتّه بی تاب و بی قرار و چون عشّاق راستین، کلامی دلنشین و بیانی آتشین دارد و بالطّبع هر نغمه ای که از سوز دل بسراید نشان از محبوب در آنست و مورث سرور دل و جان.

روزی که باد خزانِ تقدیر از مهد امر حیّ قدیر ره بگرداند و نسیم جانبخش بهاری نوید آزادی و رهائی را بگوش منتظران برساند خواهیم دید که چگونه دشت و دمن از گل و یاسمن مملوّ خواهد گردید و بلبلان بی دل و سرمست مقدم سلطان گل را به ابدع الحان تبریک و تهنیت خواهند گفت، همانگونه که لسان الغیب شیراز قرنها پیش به الهام ایزدی با زیباترین کلمات به این آرزو تجسّم بخشیده است:

نَفَسِ باد صبا مشک فشان خواهد شد     عالم پیر دگر باره جوان خــــــواهد شد

این تطاول که کشید از غم هجران بلبل     تا سراپرده گل نعره زنان خواهــــد شد


پژوهشنامه – شمارۀ ١٢