شعر ، ادب ، هنر در دیانت بهائی

شعری به مناسبت تولد حضرت اعلی و حضرت بهاءالله

شعری زیبا به مناسبت تولد حضرت اعلی و حضرت بهاءالله از یکی از احبای خوش ذوق

زدود از فضل اعلایش زدلها جمله غمها را
فشاند از نور اَبهایش به دنیا نورابهی را

فلک با اشک میگویدکه یارب این چه فضلی است
ملک با رشگ میگوید ببین این خاک غبرا را

سما با نوحه مینالد چه فضلی شامل خاک است
زمین پست میبالد مبارک باد دنیا را

تن دل مرده دنیا تکانی میدهد بر خود
چو بربالین خود بیند رخ جانبخش عیسی را

از این وحدت عجب دارم که حتی در ولادت هم
به همدیگر نزدیکند اگر دانیم معنا را

چه قابل دارد این گیتی نثار راه بنماید
چه در ویرانه لایق هست همه عالم شهنشا را

چو گیتی شرم میدارد وجود خویش را بخشد
چه جای عرض اندام است من ناچیز تنها را

نه دل دارم که چون حافظ ببخشایم بخارا را
نه رو دارم که چون صائب سرودست وتن وپا را

نگویم شهریار آسا به دست آرد اگر دل را
به پای یار میریزم تمام روح واعضا را

اگرجانم دوصد باشد خجل از نذر میباشم
که نذری اینچنین ارزان نشایستست مولا را

کسی راچیز میبخشند که در وی حاجتی باشد
جه حاجت آنکه بخشاید به فضلش جمله جانها را

کنون باید که ما کوشیم دل او را بدست آریم
وگرنه ترک شیرازی بدست آورده دلها را

کجایی حال ای شاعر که با چشمان خود بینی
چه آشوبیست در دنیا لب لعل شکر خارا

کنون تنها نه شیرازست وبغدادست پرغوغا
کز آشوب لب لعلش جهان بس دیده غوغارا

مبارک بادمیگویم دو میلاد مبارک را
هم آن میلاد اعلی راهم آن میلاد ابهی را

(شعر ازاحمد بهامین)


کانال آئین بهائی