شهدای دیانت بابی و بهائی

دکتر فرامرز سمندری

در سال 1311 در شهر بابل دیده به جهان گشود

تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در بابل به پایان رساند سپس بار سفر به سوی تبریز بست. به عزم انکه پزشک شود. حال و هوای تبریز او را گرفت بدان شهر دل سپرد و این دلدادگی تا واپسین دم حیاتش ادامه یافت. پس از تحصیل در دانشگاه و اخذ دانشنامه پزشکی ، برای تکمیل تحصیل و اخذ تخصّص راهی غربت شد. بیش از هشت سال در کانادا مشغول تحصیل بود. در خاتمۀ آن مدت، همسری انتخاب و با او ازدواج نمود. همسر ایشان مسیحی بود که بعداً مؤمن به امرالله شد. ایشان به همراه همسر و فرزندانش به ایران مراجعت کرد و تا اوائل انقلاب، در تبریز رحل اقامت افکند.
دکتر سنمدری در آن زمان به سِمَت استادی دانشگاه تبریز انتخاب و مشغول به کار شد وی آنچه در توان داشت برای رفاه و آسایش همنوعان دریغ نمی کرد و در مواقع فراغت به قصبات و قُراء دور افتاده که فاقد جاده بود، می رفت و به مداوای مردم محروم آن سامان می پرداخت. او هیچوقت مطب شخصی باز نکرد در عوض وقت خود را تماما به معالجه و مداوای انبوه بیماران بیمارستان دانشگاه اختصاص داد. مردم از گوشه و کنار ایران جهت مداوای بیماران خود عازم تبریز می شدند و نام وی همه جا بر سر زبان بود.
پس از انقلاب به جرم اعتقاد به آئین بهائی دستگیر شد کمتر از سه ماهی که زندانی بود زندانبانان سه بار مجبور شدند او را به دیدار بیماران صعب العلاج ببرند بالاخره پس از چندین بار دستگیری و زندان انفرادی، در بیست و دوم تیر ماه 1359 در سحرگاهان او را تیرباران نمودند.
در تشییع جنازه اش اجتماع عظیمی به صورت صف های منظم، اعمّ از استادان دانشگاه، دانشجویان، بستگان و آشنایان تا مردمی که عشق دکتر آنان را مجذوب ساخته بود ، حرکت می کردند و ناله و فغان از همه جا شنیده می شد. تبریز یکپارچه غرق ماتم شد زیرا می دیدند کسی را از دست آنها ربوده اند که مانند پدری دلسوز، غمگسارشان بود. چند هزار نفر تشییع کنندگان، از مأمورینی که در کنار آنها راهپیمائی می کردند، ذرّه ای واهمه و ترس نداشتند و سرانجام در گورستان از پیش تعیین شده به خاک سپرده شدند.
یادشان جاوید


کانال تلگرام آموزه های دیانت بهائی
@ayine_bahai01