پرسش: جناب دکتر، در ابتداى مطالب گفته شد که هر شخصى برداشتى از خدا دارد، یعنى افراد مختلف ایدههاى مختلفى از خدا دارند. این مسأله با آن مسألهاى که خداى واحدى وجود دارد چه رابطهاى مىتواند پیدا کند؟
پاسخ: بله هرکسى براى خود خدائى دارد و امکان ندارد که بشود این خداها را به همدیگر تطبیق کرد. یعنى اگر مىتوانستیم از تصویرى که از خدا در ذهن شما و دیگران هست عکسبردارى کنیم، هیچکدام از این عکسها با هم منطبق نمىشد طبیعى است که اینطور است، چرا؟ علّتش واضح است.
تصوّر بفرمائید، دایره یک نقطه مرکز دارد، از آن نقطه مرکز چند شعاع خارج مىشود، امّا نقطهاى که در محیط به آن وصل مىشود متفاوت است و در نتیجه راهى هم که از آن نقطه محیط تا نقطه مرکز مىآید با هم فرق مىکند. شعاعها متعدّد است ولی همه به مرکز واحدى مىرسد و تا به آن مرکز واحد نرسیده، امکان ندارد با هم وحدت داشته باشند. یعنى این شعاعها رفته رفته به هم نزدیک مىشوند ولی هیچوقت به هم نمىرسند، مگر اینکه در آن نقطه واحد به هم برسند.
راههاى همه ما به سوى خدا، مثل آن شعاعهائى که متوجّه به شمس حقیقت مىشود، متفاوت است و هیچوقت هم به هم نمىرسد مگر در آنجا که به اصطلاح نقطه مرکز است. یعنى در خود خدا مىتواند این ذات واحد باشد. خارج از آن هرچه باشد تفاوت پیدا خواهد کرد.
خدا یکى است. امّا افراد نوع بشر متعدّدند و این شناختن دو طرف دارد: شناسنده و شناخته شده. به اعتبار شناخته شده یکى است، به اعتبار شناسنده مختلف است. بنابراین تا شناسنده وجود دارد، این شناختها متفاوت خواهد بود و این هیچ منافاتى ندارد با اینکه همه این شناختها متوجّه به یک مرکز باشد، و نباید سعى کرد که معتقدات اشخاص را در مورد خدا با هم متّحدالشّکل کنیم. این سعى اشتباه است.
ادیان گذشته این اشتباه را کردهاند، یعنى باصطلاح، ان ادیان سعى کردهاند معتقدات را کنترل کنند، بطورى که مبادا انحرافى در آنچه اعتقاد صحیح تلقّى مىشود، پیش بیاید، و قصدشان هم این بودهاست که وحدت عقاید را حفظ کنند.
امّا همین روش بیشتر باعث شدهاست که عقاید متشتّت بشود، براى اینکه فکر را نمىشود به قید “چه مىگویند” به زنجیر کشید. فکر سیّال است، جارى است. وقتى بخواهید فکر را کنترل کنید که حتماً یکسان بشود، ناگزیر فرقهها تشکیل مىشود.
عدّهاى با هم جمع مىشوند و در مورد مطلبى توافق پیدا مىکنند و چون نمىتواند فکرى که در آن توافق کردهاند، فکر همه نوع بشر باشد (چون اذواق و سلیقهها و عقاید مختلف است) عدّهاى دیگر در جاى دیگر و عدّهاى دیگر در جاى دیگر فرق مختلف بوجود خواهند آورد.
به این ترتیب سلّولهاى فکرى در جامعه پیدا مىشود و هشتصد فرقه در مسیحیّت پیدا مىشود که هر کدامشان در مورد خدا و در مورد عیسى و مقام این دو و نسبت این دو با همدیگر اعتقاد خاصّى پیدا مىکنند، و یا در اسلام و یا در سایر ادیان.
به این ترتیب براى اینکه نحوه اعتقاد به خدا را متّحدالشّکل بکنیم نباید کوشش کنیم، چون امکان ندارد. اگر ما بتوانیم یک روزى همه افکار را متّحدالشّکل کنیم، همه شخصیّتهاى معنوى نوع بشر را یکسان کنیم، یعنى در واقع یک فرد بشر به وجود بیاوریم، آنوقت مىتوانیم بگوئیم که نحوه اعتقاد به خدا هم مىتواند یکسان باشد.
به همین جهت ضبطى که عقاید پیدا مىکند فقط در مورد کلّیات است:
در مورد کلّیات یعنى خدا را بشناسیم و واحد بدانیم و این دو با هم یکى بیشتر نیست، براى اینکه اعتقاد به وجود خدا یعنى اعتقاد به وحدت، به وحدت اصلیّه حقیقیّه در عالم وجود.
بنابراین شناختن خدا با یگانه داشتن خدا یکى بیشتر نیست و مظهر امر را به عنوان جانشین او در عالم امر و خلق مطیع باشیم. غیر از این هرکسى هرگونه اعتقادى در مورد نحوه قبول این محبوب دل و جان خودش مىخواهد داشته باشد، به اختیار خودش است، به تشخیص ذوق و فکرش است.
کانال تلگرام آوای عندلیب پارسی (https://t.me/andalib_parsi)