بهائیان معتقدند به آفریدگاری دانا و توانا که گیتی را از نیستی به هستی آورده، نابود را جامه بقا پوشانده و تاریک را جلوه صفا بخشیده.
حضرت بهاءالله میفرمایند:
ستایش پاک یزدان را سزاست که به خودی خود زنده و پاینده بوده، هر نابودی از او پدیدار شده و هر هستی از هستی او نمودار گشته و باز میفرمایند:
در هر ذره آثار تجلی آن شمس حقیقی ظاهر و هویداست اگر بگویم ببصر درآئی بصر خود را نبیند چگونه تو را ببیند… اگر بگویم غیر معروفی تو مشهورتر از آنی که مستور و غیر معروف مانی.
جهان آئینه وجود یزدان است و کیهان پرتو تابان کردگار. ذات آفرینش از توده خاک تا افلاک همه با نظم بیمانند و سحرآسا در سیر و جنبشاند و هر آن بر آگاهی و دانایی جهاندار داد سخن داده به زبان حال کمال و جمالش را میستایند و گیتی را به تابش حکمت و معرفتش میآرایند.
بشر را به بارگاه الهی راهی نیست اما آثار زیبا و سحرآسای آفرینش که تابشی از آفرینندهاند ارباب آگاهی را به اعجاب و حیرت آورند هر صاحب نظری میتواند از پرتو پروردگار که در سراسر گیتی آشکار و هویداست به بزرگی و دانائی و یکتائیش پی برد مگر آن که ابرهای اوهام و خودستایی در میان آید و زیبایی و شکوه هستی را بپوشاند.
هر روشن دل آگاه و هر بنده بینایی را توانایی است که به وجود جهان آفرین یقین کند و فروغ و شکوه ایزدی را از هر افقی رخشنده و تابان بیند ولی نفسی را یارای درک هویت حقیقت یزدان و بار یافتن به بارگاه بلند و ارجمندش نیست.
حضرت بهاءالله میفرمایند:
اوست داننده و بخشنده و اوست پاک و پاکیزه از هر گفته و شنیده… و نیز میفرمایند:
اگر پروردگار آن طور که هست خود را به بندگانش بشناساند از هر چیز جدا شود به او روی آرند پس چون خود را از آنان مخفی داشت به غیرش رو نمودند…
پیامبران رابط بین آفریننده و بندهاند و اراده یزدان را به میزان دانش و بینش مردمان نمودار میکنند. ما را هیچگاه بینقاب یارای نگریستن به آفتاب نیست باید جمال و جلوه بیمثال و پرتو پاک و دل افروزش را از رخ آئینه بجوئیم.
حضرت بهاءالله میفرمایند:
جمیع اهل عالم از برای معرفت حق شانه و سلطانه خلق شدهاند، اول نعمتی که به هیکل انسانی عنایت شد خِرد بوده و هست و مقصود از او عرفان (شناسایی) حق جل جلاله بوده.
حضرت عبدالبها میفرمایند:
مقصود از حیات انسانی عرفان الهی و با جمیع خلق محبت و مهربانی است اگر انسان نباشد عالم وجود نتیجه ندارد چه که مقصد از وجود ظهور کمالات الهیه است. مقاله امروز را با مناجاتی از حضرت عبدالبها خاتمه میدهیم:
هوالله
ای خداوند مهربان، بصیرتها را روشن کن گوشها را شنوا نما دلهای مرده را زنده کن نفوس خواب را بیدار نما خدواندا ما را از هر قیدی آزاد فرما و به جهان نامحدود خویش دلالت کن. خداوندا عنایتی فرما که تو را بشناسیم و عاشق جمال تو باشیم جویای شمس حقیقت باشیم از هر افقی طالع شود و طالب رایحه طیبه (بوی خوش) باشیم وز هر گلی انتشار یابد خداوندا ما را از عالم محدود نجات ده و به جهان نامحدود خویش رسان تا در سبیل تو سلوک نمائیم. جستجوی تو نمائیم و مشاهده جمال و کمال تو کنیم. تویی بخشنده تویی مهربان تویی قادر و توانا عبدالبها عباس
طلوعی دیگر(Tlgrm.in/tolouidigar)