اعتقاد بهائی به خدای یگانه بدین معنی است که جهان هستی و کلیه موجودات و نیروهای آن به وسیله قدرتی یگانه و ماورای طبیعی خلق شده است. این وجود که ما او را خدا می نامیم دارای اختیار تام بر خلقت خود (قدرت مطلق) و واجد علم تمام و کمال به آن (علم مطلق) است. اگر چه ذات الهی ممکن است برای ما مفاهیم متفاوتی داشته باشد، اگرچه ممکن است با زبان های مختلف به او دعا کنیم و با نام های مختلف –الله یا یهوه، خدا یا برهما- او را بخوانیم، ولی همه به همان ذات یگانه نظر داریم.
حضرت بهاءالله در ستایش خلقت الهی می فرماید:
جواهر توحيد و لطائف تحميد متصاعد بساط حضرت سلطان بيمثال و مليک ذو الجلالی است که حقايق ممکنات و دقايق و رقايق اعيان موجودات را از حقيقت نيستی و عدم در عوالم هستی و قِدم ظاهر فرمود و از ذلّت بعد و فنا نجات داده بملکوت عزّت و بقا مشرّف نمود و اين نبود مگر بصرف عنايت سابقه و رحمت منبسطه خود [2]
به فرمودۀ حضرت بهاءالله خداوند عظیم تر و لطیف تر از آن است که برای ذهن محدود بشری آن طور که شایسته است قابل درک باشد و یا بتوان تصویر دقیقی از او به نظر درآورد:
توحيد ِ بديع ِ مقدس از تحديد و عرفان ِ موجودات، ساحت ِ عزّ ِ حضرت ِ لايزالی را لايق و سزاست که لَم يَزَل و لايزال در مکمن قدس اجلال خود بوده و فی ازل الآزال در مقعد و مقرّ استقلال و استجلال خود خواهد بود چه قدر غنی و مستغنی بوده ذات منزّهش از عرفان ممکنات و چه مقدار عالی و متعالی خواهد بود از ذکر سکّان ارضين و سماوات… [3]
بر اساس تعالیم بهائی، خدا چنان از خلق خود برتر است که مردمان تا ابد نخواهند توانست که حتی تصویر روشنی از او در ذهن خود شکل دهند و یا به چیزی جز ستایشی از دوردست ها نسبت به حقیقت متعالی او دست یابند. حتی اگر گفته شود که خدا قادر مطلق است، خدا محبوب اصلی است و یا بی نهایت عادل است، چنین عبارت هایی از تجربۀ بسیار محدود بشر نسبت به قدرت، عشق و عدالت سرچشمه گرفته است زیرا در حقیقت دانش ما از هر چیز، به دانش ما از صفات یا کیفیاتی که برایمان قابل درک است محدود می گردد:
بدانکه عرفان بر دو قسم است معرفت ذات شیء و معرفت صفات شیء. ذات شیء بصفات معروف ميشود و الّا ذات مجهولست و غير معلوم. و چون معروفيّت اشيا و حال آنکه خلقند و محدودند بصفاتست نه بذات پس چگونه معروفيّت حقيقت الوهيّت که نامحدود است بذات ممکن… لهذا ادراک عبارت از ادراک و عرفان صفات الهی است نه حقيقت الهيّه. آن عرفان صفات نيز بقدر استطاعت و قوّه بشريّه است کما هو حقّه نيست [4]
بنابراین عرفان و شناخت خدا برای انسان به معنای شناخت صفات و کیفیات اوست، نه عرفان ذات او، ولی چگونه می توان به شناخت صفات الهی دست یافت؟ حضرت بهاءالله فرمود همه چیز در خلقت ساختۀ دست خداست، بنابراین هر یک بخشی از صفات الهی را منعکس می سازد. برای مثال، حتی در ترکیب آشنای تخته سنگ یا بلور می توان نظم خلقت الهی را مشاهده کرد. ولی هر چه شیء پاک تر و پالوده تر باشد، بهتر می تواند صفات الهی را منعکس سازد. از آنجا که پیامبران یا مظاهر ظهور الهی عالی ترین شکل خلقت هستند که ما می شناسیم، می توانند کامل ترین شناخت صفات الهی را که برایمان در دسترس است، فراهم کنند:
آنچه در آسمانها و زمين است محالّ بروز صفات و اسمای الهی هستند چنانچه در هر ذرّه آثار تجلّی آن شمس حقيقی ظاهر و هويداست… خاصّه انسان که از بين موجودات باين خلع تخصيص يافته… چنانچه جميع صفات و اسمای الهی از مظاهر انسانی بنحو اکمل و اشرف ظاهر و هويدا است… و اکمل انسان و افضل و الطف او مظاهر شمس حقيقتند بلکه ما سوای ايشان موجودند باراده ايشان و متحرّکند بافاضه ايشان. [5]
اگر چه یک صخره یا درخت نیز بخشی از لطافت و ظرافت آفریدگار خود را ظاهر می سازند، ولی فقط موجود هوشیاری مثل انسان می تواند صفات الهی را در زندگی و اعمال خود به نمایش درآورد و از آنجا که مظاهر الهی از ابتدا در مرتبۀ کاملی از وجود قرار دارند، در زندگی آنان به کامل ترین وجه می توان معنای عمیق ترِ صفات الهی را درک نمود. خداوند در جسم خاکی محدود نیست و به همین جهت انسان نمی تواند به صورت مستقیم او را ببیند یا به شخصیت وی پی برد. بنابراین در حقیقت شناختن مظاهر الهی نزدیک ترین راه شناسایی پروردگار است.
حضرت بهاءالله می فرماید:
قل انّ الغيب لم يکن له من هيکل ليظهر به انّه لم يزل کان مقدّساً عمّا يذکر و يبصر… انّ الغيب يعرف بنفس الظّهور و الظّهور بکينونته لبرهان الاعظم بين الأمم [6]
در بیان مشابهی می فرماید:
سبيل کلّ بذات قِدَم [خدا] مسدود بوده و طريق کلّ مقطوع خواهد بود و محض فضل و عنايت شموس مشرقه از افق احديّه را بين ناس ظاهر فرموده و عرفان اين انفس مقدّسه را عرفان خود قرار فرموده [7]
البته فقط کسانی که در دوران حیات مظاهر الهی زندگی می کنند، فرصت دارند مستقیم آن نفوس مقدس را زیارت کنند. از این رو به توضیح حضرت بهاءالله رابطۀ اصلی انسان و خدا از طریق آثار و کلمات مظاهر الهی ادامه می یابد و کلام ایشان از نظر بهائیان کلام خدا محسوب است و فرد برای نزدیک تر شدن به خدا و به دست آوردن عرفان و شناخت عمیق تری نسبت به او می تواند در زندگی روزانۀ خود به کلام مظاهر الهی رو آورد . انسان به وسیلۀ کلام مکتوب الهی نسبت به حضور خدا در زندگی روزانۀ خود آگاه می شود. حضرت بهاءالله می فرماید:
قل انّ دليلَه نفسُه ثمّ ظهورُه و من يعجز عن عرفانهما جعل الدَّليل له آياته…أودعَ فی کلّ نفس ما يَعْرِفُ به آثارَ اللّه [8]
به این دلیل است که انضباط در نماز روزانه و تفکر، و مطالعۀ آثار مقدس بخش مهمی از آداب روحانی فرد بهائی را تشکیل می دهد. بهائیان احساس می کنند این انضباط یکی از مهمترین راه های نزدیک تر شدن به آفریدگارشان است.
به طور خلاصه، دیدگاه بهائیان نسبت به خدا آن است که ذات الهی تا ابد متعالی و برتر است، ولی صفات و کمالات او کاملاً در مظاهر ظهور الهی حاضر است. [9] از آنجا که شناخت ما از هر چیز محدود به شناخت ما از صفات قابل درک آن است، شناخت مظهر ظهور الهی (برای انسان عادی) معادلِ شناخت خداوند است. [10] عملاً این شناخت به وسیلۀ مطالعه، دعا و مناجات، تفکّر و تعمّق، و به کار بستن کلام مُنزَلِ الهی (یعنی آثار مقدس مظاهر الهی) در عمل حاصل می گردد.
[1] با استفاده از کتاب دیانت بهائی آئین فراگیر جهانی، نوشته ویلیام هاچر و داگلاس مارتین، صص ١٠٣ – ١٠٤ ، ١٦٥ – ١٦٨ .
[2] حضرت بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهآءاللّه، ص ٥٠ .
[3] حضرت بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهآءاللّه، ص ١٦٨.
[4] حضرت عبدالبهاء، مفاوضات، صص ١٦٦ – ١٦٧ .
[5] حضرت بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهآءاللّه، صص ١١٧ – ١١٨ .
[6] حضرت بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهآءاللّه، ص ٣٩ . مضمون به فارسی چنین است: «بگو غیب هیکلی ندارد تا به آن ظاهر شود. همیشه از هر چه ذکر شود یا به دیده آید، مقدس بوده و هست و خواهد بود… غیب به خودِ ظهور شناخته می شود و قطعاً ظهور به خودی خود برهان اعظم بین امتهاست».
[7] حضرت بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهآءاللّه، ص ٤٠ .
[8] حضرت بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهآءاللّه، ص ٧٥ . مضمون به فارسی چنین است: «بگو به راستی که دلیل او خود اوست و سپس ظهورش. و برای کسی که از عرفان این دو عاجز باشد، آیاتش را دلیل قرار فرموده… و در همۀ نفوس به ودیعه گذاشته آنچه را که با آن آثار خدا را بشناسد».
[9] در این خصوص، بهائیان حضرت بهاءالله را «مظهر جمیع اسماء و صفات الهی» می شمارند. به توقیع دور بهائی از شوقی ربّانی مراجعه فرمایید.
[10] حضرت عبدالبهاء، مفاوضات، صص ١٦٦ – ١٦٧
منبع: سایت اندیشهٔ بهائی