شعر ، ادب ، هنر در دیانت بهائی

چون پرنده آزاد

روح چون طائر آزاده باغ و چمن است
مرگ آسودن او از قفس تنگ تن است

ای خوش آن طائر خوشخو که سبکبال پرید
زین جهان سوی جهانی که ورای سخن است

از تو ملک قِدم نیست به غیر از قدمی
دل بر این خاک منه چون نه سزای وطن است

زندگی نیست جز آماده شدن بهر سفر
خرّم آن کس که به ترتیب سفر مُمتحن است

توشۀ راه بباید همه آماده کنی
ور نه مقصد نه فراروی تو و ما و من است

از همکار پیام بهائی، شماره 494 ص 29