حضرت بهاءالله شارع دیانت بهائی

گزیده ای از آثار حضرت بهاءالله: آیات الهی (7)

“قدر این یوم عظیم را بدانید و بمٰا اُمِرْتُم بِهِ فِی الکِتاب عمل نمائید. قَسَم به آفتاب افق امر، هر نَفْسی الیوم به عرفان حقّ فائز شد، او از مقرّبین در کتاب مبین مذکور و مسطور است. باید کلّ به اعمال خالصه و اخلاق مرضیه و آداب حسنه مابین عباد ظاهر شوند. بگو ای دوستان، حقّ از برای وداد و اتّحاد آمده، نه از برای ضغینه و عناد. کلّ در ظلّ سدرهء منتهی یعنی کلمه علیا جمع شوید و به ذکر و ثنای حقّ جلّ جلاله مشغول گردید و از کؤوس حمرا، کوثر اصفی را به اسم مالک اسماء بنوشید. امروز روز فرح اعظم است، بلکه فرح اعظم طائف حول این فرح بوده و خواهد بود. به یادِ دوستِ یکتا مسرور باشید و در جنّات محبّتش سائر.” (1)


“لَعَمرُ اللّه اگر نَفْسی این رحیق اطهر را که از ید قدرت مالک قدر گشوده شد بیاشامد، خود را از عالم و عالمیان در سَبیل محبوبِ امکان، فارغ و آزاد مشاهده نماید، به شأنی که مُغلّین و معرضین و ملحدین و معتدین را معدوم صرف و مفقود بحت شمرد. به استقامت تمام بر امر مالک اَنام قیام نمائید. امروز روزیست که هر نفسی آنچه اراده نماید به آن فائز می‌شود، چه که ابوابِ عنایت مفتوح است و بحر کَرَم در امواج و آفتاب جود در ظهور و اشراق. و اگر در بعض امور، ظهورات عنایت تأخیر شود این نظر به حکمت بالغهء الهیه بوده و خواهد بود، نباید از آن محزون شد.” (2)


“امروز، جذبِ احدیت ظاهر، نفحات وحی به شأنی متضوّع که عالمِ وجود را معطّر نموده. یا حزبَ اللّه، باید به شأنی مشاهده شوید که سَطوَت قوم و ظلم آن نفوس ظالمه، شما را محزون ننماید. یک تغییر از عقب موجود و آنست امر محتوم الهی. هر نَفْسی را اخذ نموده و می‌نماید و اگر این تغییر که موتش نامیده‌اند لِوَجهِ اللّه واقع شود، هیچ فضلی به آن نرسد و هیچ مقامی به آن برابری ننماید و لکن در صورتی که روح در حین صعود، از ما سِوَی اللّه فارغ و آزاد باشد.” (3)


“حمد، محبوبی را لایق و سزاست که لَم یزَل بوده و لایزال خواهد بود… اوست دانای یکتا و سلطان یفعَلُ مایشاء. اوست مقصود عالمیان و محبوب عالمیان. طوبیٰ از برای نفوسی که به اِصغای ندایش فائز شدند و به افقش اقبال نمودند. ایشانند عبادی که ذکر مقامات و وصفشان در فرقان و کتب قبل از قلم اعلی ثبت شده. ایشانند آن نفوسی که در سبیل الهی، خوف ایشان را اخذ ننماید و حزن وارد نشود. ایشانند نفوسی که شماتت اعداء و استهزاء جهلا ایشان را از افق اعلی منع ننمود و اشارات اُمم و شئونات عالم از استقامت بر امر مالک اسماء محروم نساخت. ایشانند لئالی بحر استقامت و جواهر وجود.” (4)


“بعد از عرفان مطلع وحی الهی و مشرق اوامر صمدانی، استقامت از اعظم اعمال بوده. باید نفوس مقبله به شأنی مستقیم باشند که جمیع اهل ارض اگر بخواهند ایشان را از بحر قرب دور نمایند خود را عاجز مشاهده کنند. نیکوست حال نَفْسی که از کأس استقامت آشامید و به این فیض اعظم فائز شد. اوست از مقرّبین. ای دوستان، جهد نمائید تا گمگشتگان وادی اوهام را به افق یقین کشانید. اِنّه لَهُوَ النّاصِحُ العَلیم.” (5)


“عالَم را غبار تیره ظلمانی اخذ نموده و احاطه کرده. بساط معنی و عمل پیچیده شده و بساط قول و لفظ گسترده گشته. بگو ای احباب، قَسَم به آفتابِ حقیقت که الیوم یوم عمل است. اگر از نفسی مقدار شَعْری الیوم عمل خیر صادر شود جزای آن به دوامِ مُلک و ملکوت از برای او باقی خواهد ماند. جهد نمائید تا الیوم عملی از شما خالصاً للّه ظاهر شود.” (6)


“باید در جمیع احوال با فرح و نشاط و انبساط باشی و ظهور این مقام محال بوده و هست مگر به ذیلِ توکّلِ کامل توسّل نمائی. اینست شِفای امم و فی الحقیقه دریاق اعظم است از برای انواع و اقسام هموم و غموم و کدورات. و توکّل حاصل نشود مگر به ایقان. مقام ایقان را اثرهاست و ثمرها.” (7)


“سبحان اللّه قلم اعلی در لیالی و ایام اولیاء را به معروف امر فرموده و از منکر نهی. در بعضی الواح این کلمه علیا نازل: طوبی از برای نَفْسی که بشنود و نگوید. اگر نیکوئی از کسی بینند به مکافات قیام کنند. اگر ضرّی مشاهده کنند صبر نمایند و به خدا گذارند. ضرب و شَتْم و جنگ و جدال و قتل و غارت کار درنده‌های بیشهء ظلم و نادانی است. اهل حقّ از جمیع آن مقدّس و مبرّا.” (8)


“بگو ای عباد، وصایای مظلوم را بشنوید. اوّل هر امری و هر ذکری معرفة اللّه بوده. اوست مُمِدّ کلّ و مربّی کلّ. و اوّل امری که از معرفت حاصل می شود الفت و اتّفاق عباد است، چه به اتّفاق عالم منوّر و روشن. و مقصود از اتّفاق اجتماع است و مقصود از اجتماع، اعانت یکدیگر. و اسبابی که در ظاهر سبب اتّحاد و الفت و ارشاد و محبّت است بردباری و نیکو کاری است…” (9)


یادداشت ها:
1) مجموعه آیات الهی جلد 1، صفحه 271
2) همان مأخذ، ص 272
3) همان مأخذ، ص 285
4) همان مأخذ، ص 291
5) همان مأخذ، ص 320
6) همان مأخذ، ص 334
7) همان مأخذ، ص 362
8) همان مأخذ، ص 367
9) همان مأخذ، ص 370

ارسال شده توسط ‘آوای دوست’ در ۷/۱۹/۱۳۸۷