حضرت عبدالبها در واکنش به انتشار دو ردّیّه و اتّهامات مندرج در آن به اهل بهاء در لوحی خطاب به جناب ملّا علی اکبر ایادی، معروف به حاجی آخوند، میفرمایند:
“…آنان را گمان چنین که پرتو شمس حقیقت را محو کنند و امواج بحر اعظم را بنشانند و سراج مه تابان را خاموش کنند و کرۀ نار را افسرده نمایند. سبحانالله، این چه اوهام است و چه فکر باطل؛ زهی تصوّر باطل، زهی خیال محال. ماء قلیل مقطوع گردد نه رود نیل؛ و چشمۀ هامون مسدود شود نه رود جیحون و نهر سیحون؛ بحر محیط مُحاط نگردد و عربدۀ الواط مانع نشاط و دافع انبساط نشود؛ پرتو قدیم چگونه به ابر حدوث محجوب شود و جنود ملأ اعلی چگونه به هجوم اهل نفس و هَویٰ مغلوب گردد؟…
“سبحانالله این طائفه به نصّ قاطع در کتاب اقدس ممنوع از نزاع و جدالند تا چه رسد به جنگ و حرب و نزاع. در الواح تجلّیات و اشراقات و طرازات و بشارات و کلمات که قبل از صعود مبارک بمدّت قلیله نازل و از خواتم الواح است ملاحظه کنند ببینند که چه نصوص قاطعه در حرمت ادنی نزاع و جدال است تا چه رسد به حرب و قتال…
باری، افترایی نمانده است مگر این نفوس بر این حزب مظلوم زدهاند و تیری نمانده مگر آن که به سینۀ ستمدیدگان انداختند و هر یک اینها به طمعی مرتکب چنین ظلم و ستمی گشتند. البتّه سروران هوشمند ملتفت غرض و مرض این نفوس هستند که مرادشان آن است که فتنهای برپا نمایند و این حزب حلیم سلیم را مانند یزد در هر بلادی در چنگ خونخواران اندازند تا خون بیچارگان بریزند و اموال به تالان و تاراج بَرَند و خانمان بسوزند و یتیمان اسیر و دستگیر کنند.”
(مآخذ اشعار در آثار بهائی، ج3، ص357 / توضیحات در همان مأخذ، ص360)
طلوعی دیگر(Tlgrm.in/tolouidigar)