حضرت عبدالبهاء مثل اعلای دیانت بهائی

خاطرات کورتیس کلسی

خاطرات کورتیس کلسی یکی از احبای غرب که در هنگام صعود حضرت عبدالبهاء در کنار ایشان بودند.

…. تاریخ بیست و هشت نوامبر را نشان می داد. فریادی شنیده شد ” برخیزید، برخیزید” ، ” حضرت مولی الوری ، حضرت مولی الوری” شتابان به سوی بیت مبارک دویدم. موقعی که وارد بیت مبارک شدم ،حاضرین در اطاق اشک می ریختند و برخی دیوانه وار می گریستند. می بایست راه خود را از میان جمع نالان و گریان که اکثراً ایرانی بودند باز کنم. وقتی به اطاق مبارک رسیدم، دکتر کنار تختخواب ایشان ایستاده بود . او رو به من کرده و گفت: ” حضرت مولی الوری هم اکنون صعود فرمودند.”
سپس دکتر کروگ پلک های مبارک را بست. چند لحظه ای ساکت ایستادم و به آن هیکل مهیمن خیره شدم، کسی که به زندگی من نور تابانده بود؛ چقدر همواره در جوار ایشان احساس خوبی داشتم…..

فایل صوتی همراه ادامه خاطرات آقای کلسی را بازگو می کند.


از كتاب عشق و بندگى
@Tolo_E_Carmel