حکایات امری و خاطرات مسجونین

داستانی عبرت آموز از جناب ابوالفضائل گلپایگانی

19/11/2016
ابوالفضائل گلپایگانی

…اقامت جناب ابوالفضائل در آمریکا افزون از سه سال طول کشید. هرچند ممکن بود که آن جناب در آن اقلیم مستعد بیشتر بمانند و نتایج عظیم‌تر اخذ فرمایند، ولکن افسوس که وضع آب و هوا و غذای آنجا با حضرتش سازگار نبود. در اول برای ترتیب غذا و تهیه طعام ایرانی احمد سهراب از مصر عازم شد، معذلک چاره نشد و وضع مزاجی ایشان روز به روز بدتر شد.

حضرت عبدالبهاء که مرتباً از دور ناظر حال آن فدائی امر بودند، دستور حرکت حضرتش را به شرق دادند ولی در این موقع که یاران آمریک پی به مقام آن معلم روحانی برده بودند دیگر به آسانی نمی‌توانستند دست از دامنش بردارند. ولی تدبیر با تقدیر سازگار نبود و اقامت آن جناب مشکل می‌نمود.
لذا آن سفینه اطمینان و انقطاع در نیویورک به کشتی نشسته به سوی مشرق زمین حرکت کرد و آن سرزمین مقدّس را که مقدّر بود در آتیه مهد مدنیت الهیه قرار گیرد برای همیشه ترک گفت و احبای حق‌شناس آمریک برای تودیع جنابش از سانفرانسیسکو و بروکلین و هوبوکی و واشنگتن و سایر نقاط آن کشور به نیویورک آمدند و آن جناب چون پدری مهرپرور از کل دلجوئی نمود و همه را به فضل الهی دلگرم کرد و در روز سه شنبه 29 نوامبر 1904 قبل از حرکت ایشان در محفلی که در منزل مستر دوج منعقد شده بود، همه حاضر شدند و مستر دوج عکس احبا را به جناب میرزا تقدیم کرد. ایشان در این موقع خطابه‌ای القا فرمودند که صورت آن در یکی از جرائد آمریک به انگلیسی منتشر شد و آن جریده به ارض اقدس رسیده به امر حضرت عبدالبهاء ترجمه گشت و اینک ترجمه آن خطابه که دو سه سطر آن در جای دیگر این کتاب به مناسبتی نقل شده تماماً در اینجا ذکر می‌شود تا خاتمه این فصل مشک معطر باشد:
” در نهایت سرور عکس شما را قبول می‌کنم و در مجالس متعدده احباء مکرر ذکر شده که از فضل الهی امیدوارم که این عبد را از احقر عباد محسوب فرماید. به واسطه عدم فرصت و ضعف بنیه عاجز از ابراز احساسات قلبیه و تشکرات صمیمانه هستم لهذا در نهایت توجه از حق جلّ جلاله سائل و آملم که آن وجودات مقدسه را مانند کواکب مضیئه در سماء امر و عالم انسانیّت درخشنده و تابان نماید. واقعاً زبان تشکر از مواهب الهیه عاجز و قاصر است که چنین برادران و خواهران عزیزی عنایت فرموده است.
در این وقت آیه‌ای از انجیل جلیل به نظر آمد (مرقس باب دهم آیه 29) ” و عیسی جواب داده گفت آمین، آمین به شما می‌گویم نفسی نیست که در راه من یا در راه ملکوت خانه، برادر، خواهر، مادر، پدر، عیال و اطفال یا اراضی خود را نثار کند و صد مراتب آن را تحصیل ننماید.” الحمدالله در این عصر مجید تمام آیات کتب مقدّسه تحقق و مصداق یافته است.
سی و دو سال قبل که از موطن و مسقط الرأس خود جلای وطن اختیار نمودم و توجّه به سمت طهران کردم، اگرچه بر حسب ظاهر تولّدم در اسلام شده کسانی که به جهت ملاقات و وداع این عبد آمده بودند والده و همشیره و اخوان بودند.
در آن وقت مؤمن به امر مبارک نبودم. بعد از سه سال توقف در طهران، مستظل در ظلّ این امر عظیم شدم و این سبب تکدّر منتسبین و اقارب گردید به درجه‌ای که این عبد را نسیاً منسیاً انگاشتند و این عبد بدون ناصر و معین فریداً وحیداً ایام می‌گذراند. حال ملاحظه در فضل و عنایت حضرت مولی الوری بفرمائید که چگونه به وعده خود وفا نمود و صد مراتب از آنچه در راه او انفاد شده بود، عنایت فرمود. در مدّت مسافرت به اقطار و اطراف عالم و خدمت در امر مبارک در هر نقطه که وارد می‌شدم هزاران هزار از برادران و خواهران روحانی در نهایت سرور این عبد را پذیرائی می‌فرمودند. چگونه از عهده شکر الطاف الهیه برآیم که چنین منتسبین و اقارب روحانی در شرق و غرب عنایت فرموده. هر یک از شما در این شرکت روحانی سهیم و شریک هستید، چون در هر نقطه از نقاط عالم وارد شوید اول منتسبین شما برادران و خواهران بهائی خواهند بود.
واقعاً از الطاف شما کمال امتنان را دارم و بهترین هدایا و تحف که در ازای احساسات قلبیه شما تقدیم نمایم، ذکر خیری است که از شما در ساحت اقدس نمایم و در ارض اقدس تضرّع و تبتل نمایم که این موجودات مبارکه را در ظلّ امر خود ثابت و مستقیم بدارد و متشبث به ذیل مولی الوری شده تضرّع خواهم نمود که انشاءالله احبای آمریک عَلَم هدایت و رایت اتحاد حقیقی را برافرازند و در روضه مبارکه حضرت بهاءالله و در مقام مقدّس حضرت اعلی طلب تائید و توفیق خواهم نمود…


مأخذ : کتاب زندگانی میرزا ابوالفضائل گلپایگانی

برگرفته از سایت ۳۰ یارون جاسب