حکایات امری و خاطرات مسجونین

رحمت الله مهاجر – نیروی دعا و مناجات

یکی از مشخصات بارز رحمت توکل و توسل وی به دعا و مناجات بود که سهمی عظیم در زندگی یومیه او داشت. بخواندن چند نماز و مناجات اکتفا نمیکرد بلکه ساعتهای متوالی به دعا و ذکر و ثنای الهی می پرداخت و این عادت را در سراسر حیات خود ادامه داد. برای همۀ امور و همه کس باستثنای نفس خویش دعا میکرد و تنها دعا برای خودش آن بود که خداوند او را در عهد و میثاق استوار بدارد. ایثار و از خود گذشتگی در وجود وی کیفیّتی حقیقی و واقعی داشت.

او همه کس را در هر مقام و موقعیّتی در معرض امتحان و افتتان میدید.
دعای معمول هرروزۀ وی تلاوت مناجات لقای حضرت عبدالبهاء بود که در اکثر یادداشتهای او قطعات مختلف آن دیده میشود.

هوالابهی

الهی الهی انّی ابسط الیک اکّف التّضرع و التّبتل و الابتهال و اعفّر وجهی بتراب عتبته تقدّست عن ادراک اهل الحقایق و النّعوت من اولی الباب … ای ربّ اسّقنی کأس الفناء و البسنی ثوب الفناء و اغرقنی فی بحر الفناء و اجعلنی غباراً فی ممرّ الاحبّاء و اجعلنی فداءً للارض الّتی وطئتها اقدام الاصفیاء فی سبیلک یا ربّ العزّة والعلی …

احباء نقاط مختلف جهان تاثیرات روحانی مناجاتهایی که رحمت برای پیشرفت امور تبلیغی در آن نقاط تلاوت مینمود بخوبی بیاد می آورند:

یکروز که برای ملاقات ایشان به هتل محلّ اقامتشان در مانیا رفتم، بمن اظهار داشتند که هم اکنون از ذکر ۳۱۴ بار دعای “قل الله یکفی کلّ شیء عن کلّ شیء …” فراغت یافتم. بی جهت نبود که در دیدارهایشان آنهمه قدرت بهمراه می آوردند.


هنگامی که به ساحل عاج آمدند، به سراغشان رفتم تا باتّفاق به جلسۀ محفل روحانی ملّی برویم. چندین بار در اتاق را کوبیدم ولی جوابی نشنیدم، آهسته به داخل اطاق وارد شدم. ایشان در گوشه ای متوجّه به روضۀ مبارکه نشسته بودند و آنقدر در بحر دعا غرق گشته بودند که متوجّه ورودم نشدند. مدّت چهل و پنج دقیقه به تلاوت مناجات مشغول بودند و من به آرامی نشسته و به دعای ایشان گوش میدادم. هرگز در عمر خود چنان حالت جذبه ای مشاهده نکرده بودم. چشمهایشان را برهم گذاشته و در حالت تسلیم و رضا بدرگاه پروردگار دعا مینمودند. مناجاتهای فارسی و عربی را از حفظ تلاوت میکردند. وقتی خواندن دعا به پایان رسید و مرا در حال انتظار مشاهده نمودند، از عدم توجّه خویش معذرت خواستند.

هنگامیکه در سنگاپور باتّفاق به هتل محلّ اقامت خویش مراجعت میکردیم از من خواستند که مناجاتی تلاوت کنم و خود نیز مناجاتی بزبان عربی جهة کسب تأیید الهی تلاوت نمودند. در تمام مدّت سخن ایشان دربارۀ احبّای ایبون Ibon در ساراواک و تأکید در آموزش مسائل امری به کودکان بود.

حوالی نیمه شب به اتاق خود رفتم، چند ساعت بعد صدای مناجات ایشان را شنیدم، باطاقشان سرکشیدم، دیدم روی صندلی نشسته و سر را به پشت صندلی تکیه داده بودند، ساعت دو و چهل و پنج دقیقه بعد از نیمه شب بود.

آرزو داشتم بدانم در روح و قلب ایشان چه میگذرد و چگونه میتوانم اندکی از ثقل مسئولیتی که بر دوش داشتند بکاهم. آن شب ابداً نخوابیدند تا سحر مناجات کردند و پس از استراحت مختصری دوباره براه افتادند.


در سال ۱۹۷۹ در لندن بزیارت مقام حضرت ولیّ امرالله مشرّف شدیم در آنروز من و همسرم تنها نفوسی بودیم که در آنجا حضور داشتیم. دکتر مهاجر وارد محوّطۀ خارجی شدند و در مقابل دروازۀ کوچک قبل از ورود به قسمت اصلی توقف کردند. صدای مناجات و استغاثه و گریۀ ایشان را می شنیدم. سپس به داخل مقام آمدند و با احترام کامل زانو زدند و به تلاوت مناجات پرداختند. وضع و حالت ایشان منظرۀ عاشقی را بخاطر می آورد که پس از دوران طولانی فراق به دیدار محبوب خود نائل شده است. قدری عطر گل سرخ بما دادند و مجدّداً به دعا مشغول گردیدند. من هرگز آنهمه عشق و احترام عمیقی را که دکتر مهاجر نسبت به حضرت ولیّ امرالله مرعی می داشتند فراموش نخواهم کرد.


همگی به یک جلسه تحرّی حقیقت رفته بودیم ساعت ده شب به ما اطّلاع دادند که حدود سه ساعت است که دکتر مهاجر در انتظارند … بسیار خسته بنظر می آمدند. روز بعد اظهار داشتند:

” دیشب امر عجیبی اتّفاق افتاد، گاهگاه چنین حسّی به من دست میدهد دیشب شروع به تلاوت مناجاتی کردم و امروز صبح وقتی بیدار شدم هنوز همان مناجات را ادامه میدادم گوئی در تمام طول شب به تلاوت آن مناجات مشغول بوده ام.”

رحمت عمیقاً به نیروی دعا و مناجات معتقد بود و برای وصول بهر منظوری از دعا مدد میگرفت. برای ابتیاع حظائر قدس، توفیق در امور تبلیغی، قبل از اداء سخنرانی، برای اخذ ویزا، جهة سلامتی افراد خانواده همواره دعا میکرد و همۀ امور را به ید قدرت الهی می سپرد. هنگام توقّف در ارض اقدس در اسحار به زیارت اعتاب مقدّسه می شتافت. خادم روضۀ مبارکه بخاطر می آورد که صبح خیلی زود قبل از آنکه برای تنظیف محوّطه حاضر شود رحمت را دیده بود که در بیرون

مقام روی سنگها زانو زده و عمیقاً به دعا مشغول است. او اغلب برای اینکه ممانعتی در کار نظافت مقام مبارک ایجاد نکند از ورود به داخل روضۀ مبارکه خودداری میکرد.

یکروز قبل از شروع جلسه ای برای زیارت مقام حضرت عبدالبهاء عازم گردید و چون مدّت توقّف او بسیار طولانی شد نگران شده و بسراغش رفتم. در گوشۀ مقام حضرت عبدالبهاء در حالیکه زانو به بغل گرفته و بارانی خودش را بدورش
پیچیده بود بخواب رفته بود. او را بیدار کردم، چشم هایش قرمز و متورّم بود، از شدّت گریه بیحال شده و سپس بخواب رفته بود. هرگز علّت غم و ناراحتی او را در آنروز نیافتم.
——-
منبع: دکتر مهاجر صفحۀ ۶۱۴ نوشتۀ ایران فروتن


آواى عندليب پارسی(https://t.me/andalib_parsi)