حکایات امری و خاطرات مسجونین

سخاوت عبدالبهاء

در دهۀ 1990، آن زمان که هفتاد سال از صعود حضرت عبدالبهاء سپری شده بود، داستانی از سخاوت طلعت میثاق بیان شد که به عنوان آخرین کلام اثربخش دربارۀ آن حضرت بیان می‌گردد.

بیت‌العدل اعظم، معهد اعلای جامعۀ جهانی بهائی، طرح عظیم ابنیه‌ای روی جبل کرمل در حیفا را اعلام کردند که بالاخره اوامر حضرت بهاءالله، شارع امر بهائی، را به مرحلۀ اجرا و عمل نزدیک می‌کرد.

به موجب آن مناقصه‌ای برای شرکت‌های ساختمانی کشور اعلام گردید تا هر یک از آنها پیشنهاد خود را بدهد و اعلام عمومی برای مهندسین نیز توسّط بیت‌العدل اعظم صورت گرفت.

همه آن زمان به حیرت افتادند که تعداد زیادی از مهندسین عرب از منطقۀ حیفای بزرگ پیش آمدند تا خدمات خود را تقدیم کنند. بهائیان اندر حیرت و شگفتی از آنها پرسیدند که چرا پیش آمدند و چنین پیشنهادی عرضه کردند و آنها در جواب گفتند:

“سالها قبل، عبّاس افندی، برای آن که اجداد ما بتوانند کار و کسبی به راه اندازند و امرار معاش نمایند به آنها کمک مالی کرد. کار تجارت خانوادۀ ما رونقی یافت و خاندان ما توان آن را یافتند که هزینۀ تحصیل ما را بپردازند و ما را به مدرسه و سپس به دانشگاه بفرستند. آنچه که داریم از همان کمک‌ها است. حال، آمده‌ایم و آماده تا دین خویش به عبّاس افندی را ادا کنیم.”

Trevor R J Finch – گزیده‌ای از سخنرانی به مناسبت صدمین سالگرد سفر حضرت عبدالبهاء به انگلستان در سال 1911 که در دهم سپتامبر 2011 در بورن هال Bourne Hall، روستای یوئل Ewell Village، در ساری Surrey ایراد شده است.


کانال تلگرام وادی عشق (https://t.me/vadiyeeshgh)