برنامهٔ جلسات دیانت بهائی

شأن انسان، بردباری با جمیع اهل عالم

حضرت بهاء الله می فرمایند:
“شأن انسان رحمت و محبت و شفقت و بردباری با جمیع اهل عالم بوده و خواهد بود.”
منتخبات آثار حضرت بهاء الله

شأن انسان، بردباری با جمیع اهل عالم


عنوان: شأن انسان، بردباری با جمیع اهل عالم

قسمت روحانی
1- مناجات شروع
2- ذکر دسته جمعی (به انتخاب جمع)
3- مجموعه نصوص مبارکه حضرت بهاء الله
4- مجموعه بیانات مبارکه حضرت عبدالبهاء
5- بیان مبارکه حضرت عبدالبهاء

قسمت اداری
6- لزوم وحدت در کثرت
7- مدارا از دیدگاه تعالیم بهائی
8- حکایت
9- شور ومشورت (موضوع مندرج در راهنما)
10- برنامه نوجوانان و نونهالان عزیز

قسمت اجتماعی
11- الفت و پذیرائی
12- مناجات خاتمه


1-مناجات شروع

هُوالله
خداوندا مهربانا کر یما رحیما ما بندگان آستان توئیم و جمیع در ظل وحدانیت تو آفتاب رحمتت بر کل مشرق و ابر عنایتت بر کل می بارد الطافت شامل کل است و فضلت رازق کل جمیع را محافظه فرمائی و کل را بنظر مکرمت منظور داری ای پروردگار الطاف بی پایان شامل کن نور هدایت برافروز چشم ها را روشن کن دلها را سرور ابدی بخش نفوس را روح تازه ده و حیات ابدیه احسان فرما ابواب عرفان بگشا نور ایمان تابان نما در ظل عنایتت کل را متحد کن و جمیع را متفق فرما تا جمیع انوار یک شمس شوند امواج یک دریا گردند اثمار یک شجر شوند از یک چشمه نوشند از یک نسیم به اهتزاز آیند از یک انوار اقتباس نمایند توئی دهنده و بخشنده و توانا. ع ع
مجموعه مناجاتهای چاپ آلمان ص 52

3- مجموعه نصوص مبارکه حضرت بهاء الله

از جمله اتحاد مقام است و اوست سبب قیام امر و ارتفاع آن ما بین عباد. برتری و بهتری که به میان آمد عالم خراب شد و و یران مشاهده گشت. نفوسی که از بحر بیان رحمن آشامیده اند و به افق اعلی ناظرند باید خود را در یک صُقع و یک مقام مشاهده کنند. اگر این فقره ثابت شود و بحول و قوه الهی محقق گردد عالم جنت ابهی دیده شود. بلی انسان عزیز است، چه که در کل آیهء حق موجود و لکن خود را اعلم و ارجح و افضل و اتقی و ارفع دیدن خطائیست کبیر. طوبی از برای نفوسی که بطراز این اتحاد و مزینند.
آیات الهی ج 1 ص 216
براستی میگو یم تقوی سردار اعظم است از برای نصرت امر الهی و جنودی که لایق این سردار است اخلاق و اعمال طیبه طاهره مرضیه بوده و هست. بگو ای عباد اسباب نظم را سبب پریشانی منمائید و علت اتحاد را علت اختلاف مساز ید . امید آنکه اهل بها بکلمه مبارکهء” قل کل من عنداله ” ناظر باشند و این کلمه علیا بمثابه آبست از برای اطفاء نار ضغینه و بغضاء که در قلوب و صدور مکنون و مخزون است. احزاب مختلفه از این کلمه واحده بنور ا تحاد حقیقی فائز میشوند.
آیات الهی ج 1 ص 30

براستی میگو یم لسان از برای ذکر خیر است او را بگفتار زشت میالائید. عَفَا الله عَمَّا سَلَفَ از بعد باید کل بمَاینْبغِی تکلم نمایند از لعن و طعن و مَایتَکَدَّر به الانِسَانُ اجتناب نمایند”.
کتاب عهدی
قسم بامواج بحر معانی که از ابصار مستور است که احدی قادر بر وصف این ظهور اعظم علی ما هو علیه نبوده و نیست لذا باید کل با یکدیگر برفق و مدارا و محبت سلوک نمایند و اگر نفسی از ادراک بعضی مراتب عاجز باشد یا نرسیده باشد باید بکمال لطف و شفقت با او تکلم نمایند و او را متذ کر کنند من دون آنکه در خود فضلی و علوی مشاهده نمایند.
اقتدارات ص 221

4- مجموعه بیانات مبارکه حضرت عبدالبهاء

حضرت بهاء الله فرموده اند که هرگاه اهل بهاء اختلاف کنند ولو دربارۀ خود بهاء الله باشد در صورت اختلاف هردو باطلند و کل را به رجوع به بیت العدل امر فرمودند.
امروخلق جلد 4 ص 307

” آنچه گفته میشود ما را مقصد بیان حقیقت است. توهین عقاید ملل دیگر نیست. مجرد بیان واقعست و بس وا لا به وجدان نفْسی تعرض ننمائیم واعتراض روا ندار یم”.
مفاوضات

“این تنوع در جامعه انسانی باید موجب محبت و یگانگی و مایه اتفاق و یکرنگی گردد بمثابه موسیقی که چون الحان مختلفه ترکیب یابد و اصواتِ متنوعه مقترن و موزون شود، نغمه بدیع فراهم آید و آهنگ دلپذیرآذان را متلذذ ومحظوظ نماید.
ظهور عدل الهی ص 80

5- بیان مبارک حضرت عبدالبهاء

واضح است که حقائق نوع انسان مختلف است و آراء متباین و احساسات متفاوت و این تفاوت آراء و افکار و ادراکات و احساسات بین افراد نوع انسان منبعث از لوازم ذاتیست زیرا تفاوت در مراتب وجود کائنات از لوازم وجود است که منحل بصور نامتناهی است. پس محتاج به یک قوه کلیه هستیم که آن غالب بر احساسات و آراء و افکار کل گردد و به آن قوت این اختلاف را حکمی نماند و جمیع افراد را در تحت نفوذ وحدت عالم انسانی در آرد. و این واضح و مشهود است که اعظم قوت در عالم انسانی محبت الله است ملل مختلفه را به ظل خیمهء یگانگی آرد و شعوب و قبائل متضا ده و متباغضه را نهایت محبت و ائتلاف بخشد.
پیام ملکوت ص 477

6- لزوم وحدت در کثرت

مفاهیم رقابت آمیز در مورد برتری یک گروه خا ص، مانع از شناخت این حقیقت میگردد که بشریت در مسیر مشترکی پیش میرود که در آن همه همکارند. ملاحظه نمایید که بین چنین مفهوم ازهم گسیختهای از هو یت انسانی و اصل وحدت عالم انسانی چه تفاوتی اساسی وجود دارد. در این چشم انداز، کثرت که از خصوصیات خانوادۀ بشری است بدون آنکه یگانگی آن را نفی نماید موجب غنای آن میگردد. وحدت از نظر آیین بهائی در بر دارندۀ مفهوِم لازمۀ تنوع و کثرت است که آن را از هم شکلی و یکنواختی متمایز میسازد. با محبت نسبت به همۀ مردمان و با ترجیح دادن مصالح عمومی بر وفاداری های محدودتر است که وحدت عالم انسانی و جلوههای بیشمار تنوع نوع بشر به بهترین وجهی تحقق می پذیرد.
پیام بیت العدل اعظم الهی 18 ژانویه 2019

7- مدارا از دیدگاه تعالیم بهائی

یکی ازعلل اصلی اختلافات دینی وجنگهای مذهبی در تاریخ ادیان برتری جوئی و فرق گذاشتن بین افراد مؤمن و غیر مؤمن است. پیروان ادیان هریک تصویری از کافر و مشرک و مرتد و یا به عبارتی از دشمن دگراندیش خود ترسیم کرده و آنرا وسیله تبعیض و خشونت قرار میدهند. دراین زمینه تعالیم بهائی عواملی را که موجب تبعیض و دشمنی گشته از میان برداشته و فرهنگ نوینی را بنیان میگذارد که در آن مسئله فرق گذاشتن بین آشنا و بیگانه بکلی از میان برداشته شده. مهمترین مانع مدارا در جوامع وجود تعصبات و تقالید یا اعتقادات کورکورانه است.تعصب به هر گونه ای که مطرح گردد، دینی، نژادی، جنسیتی و غیره در آئین بهائی نفی شده. بهائیان خود و فرزندان خود را برای جامعه ای بری از تعصب و کینه ورزی و دشمنی تربیت می کنند.اصول دیگری که مدارا و فراتر از آن شفقت و بردباری را چه در برابر دگراندیشان و چه در درون جامعه بهائی تقویت میکند عبارتند از:

1- تضمین آزادی وجدان طبق اصول اعتقادات بهائیان، اول وظیفه هر انسانی جستجوی حقیقت و انتخاب باور شخصی خود است.

2- برداشتن حکم امر بمعروف و نهی از منکر بر طبق اعتقادات بهائی هیچ فردی حق تحکیم و امر به دیگری را ندارد. امر به معروف و نهی از منکر مسئلهای درونی و وجدانیست. هر فردی مو ظف است در درون خود نفس اماره خویش را مهارکرده و به معروف امر و از منکر نهی نماید.

3- مشورت و تصمیمگیری جمعی و نهی از اقتدارگرائی فردی تصمیم گیری از دیدگاه تعالیم بهائی بر اساس همکاری و نفع همگانیست. شرکت کنندگان در مشورت بهائی مو ظفند نظریات خود را با کمال آزادی و شفافیت بیان کنند و چنانچه نظر مخالفی ابراز شد اعتراض ننمایند و هدف را خیر عمومی قرار دهند نه امیال شخصی.

4- نهی از مجادله در قول و اعمال خشونت و جنگ وجدال. این بیان حضرت بهاءالله بطور مختصر و گویا اصول روش بهائیان را نشان میدهد:” طوبی از برای نفسی که بشنود و نگو ید. اگر نیکوئی از کسی بینند به مکافات قیام کنند. اگرضری مشاهده کنند صبرنمایند و بخدا گذارند. ضرب و شتم و جنگ و جدال و قتل و غارت کار درنده های بیشهء ظلم و نادانی است. اهل حق از جمیع آن مقدس و مبرا “. (آیات الهی، جلد 1 صفحه ( 367 و در جای دیگر می فرمایند:” کل عباد را به نصایح مشفقه نصیحت نمو دیم که احدی متعرض احدی نشود و نفسی با نفسی مجادله ننماید) . ” امر و خلق جلد 3 صفحه 192)

5- مسئولیت فردی و نهی از مداخله در مسائل شخصی دیگران.بفرموده حضرت بهاءالله درلوح سلمان:” ای سلمان بر احبای حق القاء کن که درکلمات احدی به دیده اعتراض ملاحظه منمائید بلکه به دیده شفقت و مرحمت مشاهده کنید.”

8- حکایت

هیچگاه به وعظ و نصیحت نمی پرداختند. اجازه می دادند تا زائر هر آنچه دل تنگش میخواهد بگوید. وقتی حضرت عبدالبهاء در بُستُن تشریف داشتند، استانوود کاپ که یکی از مؤمنین بود با پدرش به حضور مبارك مشرف شدند. پدر ایشان هفتاد و پنج ساله و هنرمند ومردی مذهبی مسیحی بود و دائم به پسر خود می گفت: “پسرم، من برای تغییر عقیده خیلی پیر هستم “. هر دو از فرصت به دست آمده جهت ملاقات بسیار خرسند و مسرور بودند. در این تشرف پدر استانوود کاپ رشته کلام را بدست گرفته و متکلم وحده بود و سعی داشت برای آن حضرت وضع قانون و مقررات نماید و حضرتش را در مسائل روحانی روشنی فکر بخشد. حضرت عبدالبهاء با کمال محبت و رأفت مطالب او را استماع می کردند و آن حضرت از این مصاحبت معکوس ادنی ناراحتی و نارضایتی نمی فرمودند، در حالی که آنها را در دریای محبت عمیق خود مستغرق نموده بودند با حالت تبسم جلوس نموده و در مقابل اظهارات پدر ایشان به ندرت تکلم می فرمودند. بالاخره پدر ایشان از محضر مبارك بیرون آمد، در حالی که احساس می کرد مصاحبت جالب و خوبی بوده. این رفتار مبارك درس بزرگی از فروتنی برای آنها بود که نشان می داد در بسیاری مواقع افرادی می توانند فقط بدین وسیله که مستمع خوبی هستند به دیگران کمك نمایند. در واقع حضرت عبدالبهاء به یك فرد بهایی بدین وسیله نشر نفحات را می آموختند که با رویی باز پذیرای هر عقیده ای باشند، فرصت صحبت را به طرف مقابل دهند، به وعظ و نصیحت نپردازند.

سفینۀ عرفان جلد 9