خطابه در نیویورک
نطق حضرت عبدالبهاء در خصوص احتجاب ملل از مظاهر مقدّسهٔ الهیّه در بیت مبارک در نیویورک آمریکا، ۱۹۱۲
هوالله
امشب میخواهم از برای شما سبب احتجاب ناس را از مظاهر مقدّسهٔ الهی بیان کنم این مسلم است که در جمیع عهدها مردم منتظر موعود بودند مثلاً در زمان مسیح یهود منتظر ظهور مسیح بودند و شب و روز در معابد دعا مینمودند که خدایا ظهور مسیح را نزدیک کن تا از انوار او استفاضه کنیم و به آنچه سبب سعادت ابدی است برسیم بسا شبها در قدس الأقداس گریه میکردند و تا صبح جزع و فزع مینمودند که خدایا مسیح را بفرست امّا وقتی که مسیح ظاهر شد جمیع اعتراض کردند جمیع انکار نمودند بلکه تکفیر کردند و عاقبت به صلیب زدند سبب چه بود اسباب بسیار بود امّا سبب بسیار قویّ دو سبب بود که این دو سبب همیشه سبب احتجاب ناس بوده و سبب محرومی کل گردیده است.
سبب اوّل آنکه شخص موعود را در کتاب مقدّس شروطی مذکور که آن شروط کلام رمزیست نه مفهوم لفظی و چون بحسب مفهوم لفظی گرفتند لهذا اعراض و استکبار میکردند می گفتند این موعود آن موعود نیست چنانکه یهود عبارات را گرفته حین ظهور حضرت مسیح علماء یهود گفتند این مسیح آن مسیح نیست این آن موعود نیست بلکه نسبتهای دیگر دادند که زبان حیا کند و تمسّک به شروط ظهور مسیح در کتاب مقدّس تورات نمودند.
شرط اوّل اینکه در کتاب مقدّس منصوص است که مسیح از مکان غیر معلوم میآید این شخص از ناصره آمده ما او را می شناسیم.
شرط ثانی آنکه عصایش از آهن است یعنی به شمشیر شبانی میکند و این مسیح شمشیر که سهل است عصای چوب هم ندارد.
شرط ثالث آنکه به موجب کتاب مقدّس حضرت موعود باید بر سریر داود نشیند و تأسیس سلطنت بکند این مسیح نه سلطنتی نه لشکری نه مملکتی نه وزرائی نه وکلائی فرید و وحید است لهذا این مسیح آن مسیح موعود نیست.
شرط رابع آنکه مسیح شریعت تورات را ترویج کند و این مسیح سبت را به هم شکست شریعت تورات را نسخ نمود چگونه این مسیح آن مسیح است.
شرط خامس آنکه باید شرق و غرب را فتح کند این مسیح یک لانه و آشیانه ندارد چگونه این مسیح آن مسیح است.
شرط سادس آنکه باید حیوانات نیز در زمان مسیح در نهایت راحت و آسایش باشند و عدالت به درجه ئی رسد که حیوانی نتواند به حیوان دیگر تعدّی کند گرگ و میش با هم از یک چشمه آب بنوشند باز و کبک در یک لانه آشیانه کنند شیر و آهو در یک چراگاه بچرند حال در زمان این مسیح ظلم و عدوان به درجه ئیست که حکومت رومان در فلسطین غلبه کرده یهود را میکشد میزند نفی میکند حبس مینماید ظلم و عدوان بی پایان است حتی خود مسیح را به فتوای علمای یهود به صلیب زدند چگونه این مسیح آن مسیح است.
این بود سبب احتجاب ملت یهود از ایمان به مسیح و حال آنکه جمیع این شرائط ظاهر شد جمیع این آثار باهر گشت ولکن کلامی رمزی بود علماء یهود نفهمیدند گمان کردند که این شروط به حسب ظاهر و مفهوم لفظی است و حال آنکه جمیع رموز بود.
اولاً اینکه از مقامی غیر معلوم میآید روح مسیح از مقام غیر معلوم آمد نه جسمش هرچند جسمش از ناصره بود امّا روح مسیح نه از ناصره نه از حیفا آمد نه از شرق و نه از غرب بود روح مسیح از عالم الهی بود از مقامی غیر معلوم بود امّا علمای یهود نفهمیدند.
ثانیاً اینکه عصای او از آهن بود عصا آلت شبانی است آلت شبانی حضرت مسیح لسان مبارک بود لسان مبارک سیف قاطع بود فصل بین حقّ و باطل میکرد.
ثالثاً اینکه بر سریر داود بنشیند و سلطنت نماید حضرت مسیح سلطنتش سلطنت ابدی بود نه سلطنت ناپلیون نه سلطنت چنگیز خان نه سلطنت انیبال سلطنت مسیح سلطنت روحانی بود سلطنت ابدی بود سلطنت وجدانی بود ممالک او قلوب بود در قلوب سلطنت میکرد نه در خاک و الی الأبد سلطنتش باقی است و نهایت ندارد.
رابعاً اینکه ترویج تورات می نماید یعنی اساسی را که حضرت موسی گذاشته است آن را از تقالید خلاص میکند آن حقیقت را ترویج میکند هیچ شبهه ئی نیست که حضرت مسیح اساس موسی را ترویج کرد از جمله وصایای عشره را ترویج کرد حقیقت شریعت موسی را ترویج کرد امّا بعضی امور که موافق عصر موسی بود و در زمان مسیح موافق نبود از زوائد بود یا از تقالید تلمودیّه بود آنها را نسخ کرد اساس اصلی را مجری داشت و ترویج فرمود.
خامساً اینکه شرق و غرب را فتح میکند چون حضرت مسیح کلمة الله بود به قوّهٔ الهی شرق و غرب را فتح کرد و فتوحاتش الی الآن باقی و برقرار نهایت ندارد.
سادساً اینکه در ایّام ظهورش گرگ و میش از یک چشمه آب میخورند مقصد از این آن است که نفوسی که مانند گرگ و میشند آنها به حضرت مسیح مؤمن میشوند و جمیع آنها از چشمهٔ انجیل می نوشند مثلاً یک شرقی و یک غربی که مناسبتی مابین آنها نبوده معاشرتی با هم نداشته اند و از هر جهت مخالف بودند و به منزلهٔ گرگ و میش بودند و اجتماع اینها ممکن نبود چون مؤمن به حضرت مسیح شدند جمیع بر چشمهٔ واحد جمع شدند اینها کلمات رمزی بود چون علماء یهود نفهمیدند و به حقیقت معانی پی نبردند و به صورت ظاهر نگاه کردند و مطابق ندیدند این بود که انکار کردند و اعتراض نمودند.
سبب ثانی مانع ثانی این است که در مظاهر مقدّسهٔ الهیّه دو مقام است یک مقام بشر است و دیگری مقام رحمانی نورانی مقام ظهور و تجلی ربّانی مستور است و مقام بشریّت ظاهر خلق آن حقیقت مقدّسه [را] ظاهر در هیکل نمی بینند قوّهٔ روح القدس را نمی بینند نظر به بشریّت میکنند و چون می بینند در مقام بشریّت مشترک با سائر بشرند نظیر سائرین میخورند میخوابند مریض میشوند ناتوان میگردند لهذا قیاس بنفس خود نموده میگویند اینها مثل ماها هستند امتیازی ندارند چرا اینها مظاهر مقدّسه باشند و ما نباشیم چرا اینها ممتاز از ماها باشند چرا اینها آسمانی باشند و ما زمینی چرا آنها نورانی باشند و ما ظلمانی و حال آنکه در جمیع شئون بشری مثل آنها هستیم ابداً فرق و امتیازی در میان نیست و امتیازی خصوصی از ما ندارند ما فرقی نمی بینیم اینها مثل ما هستند لهذا انکار و استکبار مینمودند مثل ابلیس که نظر به جسم آدم کرد گفت من اشرف از آدم هستم ولی نظر به روح آدم نکرد روح آدم را ندید و چون جسم آدم از تراب بود آن را دید روح او را ندید استکبار کرد والّا سجده میکرد.
حال در یوم ظهور مظاهر الهی چون مردم نظر به بشریّت آنها مینمایند و مانند خودشان می بینند لهذا استکبار میکنند اعتراض مینمایند تعدّی میکنند ظلم و مخالفت مینمایند و بر قتل آنها قیام میکنند پس شما باید نظر به بشریّت مظاهر مقدّسهٔ الهیّه نکنید باید نظر به حقیقت آنها بکنید آن حقیقت ساطعه که آفاق را روشن میکند آن حقیقت ساطعه که عالم بشر را نورانی مینماید آن حقیقت ساطعه که نفوس را از نقائص خلاص مینماید آن حقیقت ساطعه که هیئت جامعه را به اعلی درجهٔ کمال میرساند مافوق تصوّرات بشری است ما باید نظر به زجاج نکنیم زیرا چون نظر به زجاج کنیم چون بلور است از انوار محروم مانیم باید نظر را به سراج نمائیم یعنی آن سراجی که در این زجاج میتابد و آن فیض و تجلی حضرت الوهیّت است که در زجاج بشریّت ظاهر و هویداست و چون چنین کنیم محتجب نمانیم.
کانال تلگرام حضرت عبدالبهاء مثل اعلای دیانت بهائی (https://t.me/HazrateAbdolbaha)