از خاطرات جناب طرازالله سمندرى ايادى عزيز امرالله

در عكا حضرت عبدالبهاء فرمودند ما در فكر بناى مشرق الأذكار عشق اباد و تعمير بيت مبارك شيراز و ترميم اطاق جمال مبارك بهمان صورت ايام مبارك كه بوده تا احباى و زائرين بهمان صورت كه بوده زيارت كنند .

ادامه مطلب

مطالعه کتب مقدسه قبل

روحیه خانم داستان شیرینی درباره مطالعات انجیل و تورات خود نقل می‌کردند. ایشان روزی در ضمن صحبت با حضرت ولی امرالله عرض کردند که من هرگز تورات و انجیل را نخوانده‌ام.

ادامه مطلب

خاطره ای از حضرت ورقه علیا / به قلم جناب یدالله تبریزی

پس از تعمیر و تزیین قصر بهجی، حضرت ولی امرالله روزی حضرت خانم را با جمعی به قصر فرستادند. همین که حضرت ورقۀ مبارکه به محوّطۀ جلوی قصر رسیدند، از در بزرگ قصر که رو به حیفا است و باز شده بود وارد قصر شدند و چون قادر نبودند از پلّه های مرمری قصر بالا بروند، روی صندلی راحتی حصیری جلوس فرموده به اتّفاق یک نفر دیگر ایشان را به سالن قصر رساندیم. حضرت خانم به سالن قصر رسیدند با صدای بلند فرمودند، “یا حضرت بهاءالله، حضرت ولی عزیز امراللّهت صدمه به خود میزنند.” حضرت خانم از تعمیرات و تزیینات قصر مبارک فوق العاده مسرور و شاد بودند. مکرّر حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء را به یاد آورده صدا میکردند.

ادامه مطلب

حکایتی از حضرت ولی امرالله

عادت حضرت ولی امرالله چنان بود که روی کوه کرمل قدم می‌زدند و گاهی اوقات از احبّای ذکور ایرانی نیز دعوت می‌فرمودند که در معیت ایشان باشند. آنها به احترام هیکل مبارک چند قدم پشت سر ایشان راه می‌رفتند. در یکی از این دفعات، علی‌قلی‌خان از اعضاء این گروه مردان بود. در نقطه‌ای حضرت ولی امرالله توقّف فرمودند، رو به احبّاء کرده فرمودند، “اگرچه من وصیّ حضرت عبدالبهاء هستم، امّا ابداً با ایشان در یک مقام و موقع نیستم. مقام ایشان به مراتب عالی‌تر و متعالی‌تر از من است.”

ادامه مطلب

رحمت الله مهاجر – نیروی دعا و مناجات

یکی از مشخصات بارز رحمت توکل و توسل وی به دعا و مناجات بود که سهمی عظیم در زندگی یومیه او داشت. بخواندن چند نماز و مناجات اکتفا نمیکرد بلکه ساعتهای متوالی به دعا و ذکر و ثنای الهی می پرداخت و این عادت را در سراسر حیات خود ادامه داد. برای همۀ امور و همه کس باستثنای نفس خویش دعا میکرد و تنها دعا برای خودش آن بود که خداوند او را در عهد و میثاق استوار بدارد. ایثار و از خود گذشتگی در وجود وی کیفیّتی حقیقی و واقعی داشت.

ادامه مطلب

طوطی حضرت عبدالبهاء

از جمله وقايع جالبی که به خاطر می‌آورم اين است که در آن ايّام يک طوطی به حضرت مولی‌الوری تقديم شده بود و هيکل مبارک آن را در مسافرخانۀ زائرين گذاشته بودند. عموی من که در آن موقع خادم مسافرخانه بود،‌ به طوطی آموخته بود که هر وقت کسی نزديک می‌شود بگويد،‌ “الله ابهی.” همچنين به او آموخته بود که بگويد،‌ “بگو بگو بگو يا بهاء.” کسانی که صدای طوطی را می‌شنيدند و خود او را نمی‌ديدند،‌ تصوّر می‌کردند کسی در آنجا است.

ادامه مطلب

ﺧﺎﻃﺮﺍتی از ﻗﻠﻢ ﺟﻨﺎﺏ ﻧﺒﯿﻞ ﺯﺭﻧﺪﯼ ﻣﻠﻘّﺐ ﺑﻪ ﻧﺒﯿﻞ ﺍﻋﻈﻢ

ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺍﺯ ﻗﻠﻢ ﺟﻨﺎﺏ ﻧﺒﯿﻞ ﺯﺭﻧﺪﯼ ﻣﻠﻘّﺐ ﺑﻪ ﻧﺒﯿﻞ ﺍﻋﻈﻢ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻧﮕﺎﺭﯼ،ﻫﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺨﺼﻮﺻﻪ ﺍﺳﺖ :

ادامه مطلب

تبلیغ در خواب

به مالک ده خبر دادند که یکی از بستگانش بیمار شده است و شدیداً نیاز به طبیب دارند. ده خانباغی بود، نزدیک بیجار؛ بیجار پیشتر مرکز ولایت گروس بود. امروزه در استان کردستان واقع شده است. خانباغی از توابع چنگ الماس است و با خانباغی آذربایجان شرقی فرق دارد.

ادامه مطلب

‍ خاطراتی از ایادی عزیز امرالله جناب اولینگا

امر الهی همیشه مقدّم است

عقل سلیم و خردمندی و فرزانگی جناب اولینگا را به بهترین وجه می‌توان در مکالماتی یافت که عروس ایرانی‌اش فروغ احسانی، مهاجر اوگاندا، از ایشان در ارتباط با ازدواجش با پسر جناب اولینگا، جورج، ثبت کرده است.

ادامه مطلب