حضرت عبدالبهاء مثل اعلای دیانت بهائی

به مناسبت یوم صعود حضرت عبدالبهاء

شرح صعود

آن چه در ذیل می آید وقایع شب صعود مبارک می باشد که توسط کورتیس کلسی از احبای غربی که مدت زیادی در محضر حضرت عبدالبهاء زیست نقل شده است:

تاریخ، بیست و هشت نوامبر را نشان می داد . فریادی شنیده شد: “برخیزید،برخیزید” ، ” حضرت مولی
الوری ، حضرت مولی الوری” شتابان به سوی بیت مبارک دویدم. موقعی که وارد بیت مبارک شدم ،حاضرین در اطاق اشک میریختند وبرخی دیوانه وار میگریستند.
میبایست عمالاً راه خود را از میان جمع نالان و گریان که اکثراً ایرانی بودند باز کنم. وقتی به اطاق مبارک رسیدم، دکتر کروگ کنار تختخواب ایشان ایستاده بود .او رو به من کرده و گفت: ” حضرت مولی الوری هم اکنون صعود فرمودند.” سپس دکتر کروگ پلک های مبارک را بست. چند لحظه ای ساکت ایستادم و به آن هیکل مهیمن خیره شدم،کسی که به زندگی من نور تابانده بود؛ چقدر همواره در جوار ایشان احساس خوبی داشتم.
در اطاق اصلی میانی غوغایی به پا بود . برخی از نفوس به صدای بلند گریه می کردند. گویی از خداوند می پرسیدند که چرا باید چنین اتفاقی روی دهد ؟ حال که حضرت مولی الوری صعود فرموده اند ، امر مبارک چه خواهد شد ؟ وجود مبارکی که می توانست به آن سؤالات پاسخ گوید ، در آن سوی اطاق بود . حضرت ورقه مبارکه علیا با آرامش مشی می فرمودند و آن نفوس محزون را تسلی می دادند و رنج و الم آنها را می
کاستند . متانت ایشان، استواری ایشان، جریان مداوم امواج محبت از سوی ایشان این اطمینان را می بخشید که امر مبارک دچار وقفه نخواهد شد.حضرت مولی الوری حتی در صعود خود مورث وحدت بودند و اصل وحدت عالم انسانی را پیش می بردند. نفوس ازجمیع اطراف حیفا ، فقیر و ثروتمند ، پهلو به پهلو به سوی بیت حضرت عبدالبهاء جایی که تابوت قرار داشت در حرکت بودند . سایرین از فواصل بعیده جهت حضور
در مراسم تشییع رمس مطهر آمده بودند. مندوب سامی فلسطین ، سِر هربرت ساموئل ، حاکم فینیقیه ،حاکم اورشلیم ، ترک ها ، کردها ، اعراب ، یونانیان ، مصریان ، آلمانی ها ، سوئیسی ها ، امریکایی ها ، ایرانیها ، انگلیسی ها بخشی از فوران خودجوش تکریم به حضرت عبدالبهاء بودند . جمعیت انبوه
متحرک به جمعی حدود ده هزار نفره تبدیل شد . گویی حضرت مولی الوری روی قله کوه ایستاده با بازوان گسترده ، انبوه جمعیت را چون یک عائله به سوی هم می کشند . حتی رهبران مذهبی ، کشیشان ، کاتولیک های رومی و … در کنار زعمای جامعه مسلمانان و رهبران یهودی گام بر میداشتند . آنها در محبت وتکریم نسبت به نفسی که می دانستند به عنوان یک مسجون منفور به فلسطین آورده شد و با محبت عمیق و خدمت بی قید و شرط به همه از درون قیود ظلم و ستم قیام کرد ، متّحد بودند .
نفوس از جبل کرمل به آهستگی بالا می رفتند و تابوت حامل رمس حضرت مولی الوری را از دست های گشوده دیگری تحویل می دادند . مردم برای افتخار حمل تابوت ، ولو برای این که یک لحظه ، با یکدیگر رقابت می کردند . آنها بهائی نبودند . مدت دو ساعت آنها پیش رفتند. بسیاری زاری می کردند : ” خدایا ،ای خدای من ، پدر ما ، ما را ترک کرد ، پدر ما ، ما را ترک گفته است .” در نیمه راه مقام حضرت اعلی ، گروهی از پسران پیشا هنگ ، حلقه ای گل روی تابوت گذاشتند … وقتی که بالاخره جمعیت متحرّک انبوه به حدیقة محل مقام حضرت اعلی رسید ، تابوت که با شال خوش رنگ ساده ای تزیین یافته بود روی میز ساده ای که با پارچه سفید رنگی پوشیده شده بود ، به آرامی گذاشته شد . افراد گوناگون با ابراز محبت برای آخرین دفعه به یار عزیز از دست رفته شان به هم فشرده شده ، به تابوت نزدیک شدند . نُه نفر به سخنرانی در مدح و تکریم ایشان پرداختند و این تکریم آن چنان شایسته بود که نیازی به ناطق بهائی پیدا نشد . سپس تابوت با احتیاط از روی میز برداشته شد و روی شانه های عریض خادم مقام قرار گرفت . وی آهسته به درون مرقدی قدم گذاشت که در اطاق مجاور محل استقرار رمس حضرت اعلی قرار داشت . تنها یک مرد می توانست تابوت را پائین ببرد ، چه که جا برای فرد دیگری وجود نداشت . بعد از مراسم تشییع ، همین خادم که مرد نیرومندی بود ، دریافت که چرا روز قبل از صعود مبارک ، حضرت مولی الوری سؤال حیرت بخشی از وی نموده بودند : ” تو مرد نیرومندی هستی ، نمی توانی مرا به جا یی حمل کنی که بتوانم بیاسایم ؟ از این جهان خسته شده ام .”

اقتباس از کتاب عشق و بندگی با کمی تصرف و تلخیص صص 61 د 5


کانال تلگرام آموزه های دیانت بهائی
@ayine_bahai01