هدف غائی حضرت بهاءالله

حضرت ولی محبوب امرالله می‌فرمایند:
هدف غائی حضرت بهاءالله آنست که افراد جدیدی خلق شوند، یعنی مردمی نیکوکار مهربان باهوش و صدّیق و شریف که بر مبنای احکام و موازین این امر اعظم که در این مرحله جدید از تکامل عالم انسانی ظاهر شده عمل نمایند. خود را بهائی نامیدن کافی نیست، بلکه باید در تمام وجود ما آثار حیات بهائی نمودار باشد.”
(ص ٢٥ نمونه حیات بهائی – ترجمه مصوّب)
گلزار تعالیم بهائی، ص ۱۲

ادامه مطلب

بیانات حضرت ولی امرالله

پیروان اسم اعظم که مقیم و ساکن ممالک اسلامیّه اند، به مرور ایّام دچار فشار و تضییقات گوناگون و شدائد و صدمات و ناملایمات متنوّعه مختلفه گردند و در معاملات دنیویّه و کسب امور ظاهره و علاقات شخصیّه در زحمت و تعب افتند و به رنج و محنت و خسارت مبتلا گردند ولی به یقین مبین بدانند که این رنج و تعب در سبیل استخلاص و استعلاء و استقلال این امر نازنین است و هرگونه تزییف و تحقیری در این سبیل در بساط ملاء اعلی مایه عزّت ابدیّه و اکلیل سعادت سرمدیّه است…….

ادامه مطلب

بمناسبت صعود حضرت ولی امرالله

حضرت ولی امرالله در مارس ۱۸۹۷ در عکا دیده به جهان گشودند. از طرف پدری از خویشاوندان حضرت باب و از طرف مادری نتیجه حضرت بهاءالله بودند. نام شوقی ربانی را حضرت عبدالبهاء برایشان انتخاب فرمود و گاهی نیز ایشان را شوقی افندی (جناب شوقی) صدا میزدند.

ادامه مطلب

طوطی حضرت عبدالبهاء

از جمله وقايع جالبی که به خاطر می‌آورم اين است که در آن ايّام يک طوطی به حضرت مولی‌الوری تقديم شده بود و هيکل مبارک آن را در مسافرخانۀ زائرين گذاشته بودند. عموی من که در آن موقع خادم مسافرخانه بود،‌ به طوطی آموخته بود که هر وقت کسی نزديک می‌شود بگويد،‌ “الله ابهی.” همچنين به او آموخته بود که بگويد،‌ “بگو بگو بگو يا بهاء.” کسانی که صدای طوطی را می‌شنيدند و خود او را نمی‌ديدند،‌ تصوّر می‌کردند کسی در آنجا است.

ادامه مطلب

رحمت الله مهاجر – نیروی دعا و مناجات

یکی از مشخصات بارز رحمت توکل و توسل وی به دعا و مناجات بود که سهمی عظیم در زندگی یومیه او داشت. بخواندن چند نماز و مناجات اکتفا نمیکرد بلکه ساعتهای متوالی به دعا و ذکر و ثنای الهی می پرداخت و این عادت را در سراسر حیات خود ادامه داد. برای همۀ امور و همه کس باستثنای نفس خویش دعا میکرد و تنها دعا برای خودش آن بود که خداوند او را در عهد و میثاق استوار بدارد. ایثار و از خود گذشتگی در وجود وی کیفیّتی حقیقی و واقعی داشت.

ادامه مطلب

حکایتی از حضرت ولی امرالله

عادت حضرت ولی امرالله چنان بود که روی کوه کرمل قدم می‌زدند و گاهی اوقات از احبّای ذکور ایرانی نیز دعوت می‌فرمودند که در معیت ایشان باشند. آنها به احترام هیکل مبارک چند قدم پشت سر ایشان راه می‌رفتند. در یکی از این دفعات، علی‌قلی‌خان از اعضاء این گروه مردان بود. در نقطه‌ای حضرت ولی امرالله توقّف فرمودند، رو به احبّاء کرده فرمودند، “اگرچه من وصیّ حضرت عبدالبهاء هستم، امّا ابداً با ایشان در یک مقام و موقع نیستم. مقام ایشان به مراتب عالی‌تر و متعالی‌تر از من است.”

ادامه مطلب

خاطره ای از حضرت ورقه علیا / به قلم جناب یدالله تبریزی

پس از تعمیر و تزیین قصر بهجی، حضرت ولی امرالله روزی حضرت خانم را با جمعی به قصر فرستادند. همین که حضرت ورقۀ مبارکه به محوّطۀ جلوی قصر رسیدند، از در بزرگ قصر که رو به حیفا است و باز شده بود وارد قصر شدند و چون قادر نبودند از پلّه های مرمری قصر بالا بروند، روی صندلی راحتی حصیری جلوس فرموده به اتّفاق یک نفر دیگر ایشان را به سالن قصر رساندیم. حضرت خانم به سالن قصر رسیدند با صدای بلند فرمودند، “یا حضرت بهاءالله، حضرت ولی عزیز امراللّهت صدمه به خود میزنند.” حضرت خانم از تعمیرات و تزیینات قصر مبارک فوق العاده مسرور و شاد بودند. مکرّر حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء را به یاد آورده صدا میکردند.

ادامه مطلب